معنی فارسی inhabitative
B1سکونتی، ویژگیهایی که باعث میشود مکانی مناسب برای سکونت باشد.
Pertaining to a habitat suitable for living organisms.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کیفیتهای سکونتی این منطقه آن را به مکان مناسبی برای زندگی تبدیل میکند.
مثال:
The inhabitative qualities of the area make it a great place to live.
معنی(example):
طراحیهای سکونتی بر ایجاد فضاهایی تمرکز دارند که موجودات زنده را تشویق کنند.
مثال:
Inhabitative designs focus on creating spaces that encourage living creatures.
معنی فارسی کلمه inhabitative
:
سکونتی، ویژگیهایی که باعث میشود مکانی مناسب برای سکونت باشد.