معنی فارسی inherence

B1

وجود یا ویژگی ذاتی چیزی، به ویژه در زمینه اخلاق یا روابط.

The quality of being inherent; the essential characteristic of something.

example
معنی(example):

وجود عشق و دلسوزی در روابط بسیار ضروری است.

مثال:

The inherence of love and compassion is essential in relationships.

معنی(example):

وجود ارزش‌های اخلاقی شخصیت یک فرد را شکل می‌دهد.

مثال:

Inherence in moral values shapes a person's character.

معنی فارسی کلمه inherence

:

وجود یا ویژگی ذاتی چیزی، به ویژه در زمینه اخلاق یا روابط.