معنی فارسی iniquous

C2

نادرست و ناعادلانه، به ویژه در رفتار انسان‌ها.

Iniquitous; showing a lack of moral principles or fairness.

example
معنی(example):

رفتار نادرست مقامات عموم را شوکه کرد.

مثال:

The iniquous behavior of the officials shocked the public.

معنی(example):

چنین اعمال نادرستی نباید در یک جامعه عادلانه تحمل شود.

مثال:

Such iniquous actions should not be tolerated in a just society.

معنی فارسی کلمه iniquous

: معنی iniquous به فارسی

نادرست و ناعادلانه، به ویژه در رفتار انسان‌ها.