معنی فارسی insistencies
B1اصرارها، موارد یا شرایطی که در آنها روی چیزی تأکید شده است و ممکن است با هم تناقض داشته باشند.
Instances of insistence; pressures or demands that may conflict.
- NOUN
example
معنی(example):
اصرارها در اظهارات او سؤالاتی را در مورد اعتبارش به وجود آورد.
مثال:
The insistencies in his statements raised questions about his credibility.
معنی(example):
او به اصرارهایی در سیاست اشاره کرد که نیاز به اصلاح داشتند.
مثال:
She pointed out the insistencies in the policy that needed revision.
معنی فارسی کلمه insistencies
:اصرارها، موارد یا شرایطی که در آنها روی چیزی تأکید شده است و ممکن است با هم تناقض داشته باشند.