معنی فارسی insuperably
B2به طوری که نمیتوان بر آن غلبه کرد، به شدت و به طرز غیرقابل توصیف.
In a way that cannot be surpassed or overcome.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بعد از سفر طولانی فوقالعاده خسته بود.
مثال:
He was insuperably tired after the long journey.
معنی(example):
او به طور فوقالعادهای در حل مسائل پیچیده خوب به نظر میرسید.
مثال:
She seemed insuperably good at solving complex problems.
معنی فارسی کلمه insuperably
:
به طوری که نمیتوان بر آن غلبه کرد، به شدت و به طرز غیرقابل توصیف.