معنی فارسی integrally
C1به طور یکپارچه به معنای به طور کامل و بدون تفکیک یا جداسازی استفاده شده است.
In a manner that is necessary to the integrity of the whole; completely.
- ADVERB
example
معنی(example):
اجزا به طور یکپارچهای متصل هستند و جداسازی آنها سخت است.
مثال:
The components are integrally connected, making it hard to separate them.
معنی(example):
او به طور یکپارچهای در پروژه از ابتدا تا انتها مشغول است.
مثال:
He is integrally involved in the project from start to finish.
معنی فارسی کلمه integrally
:به طور یکپارچه به معنای به طور کامل و بدون تفکیک یا جداسازی استفاده شده است.