معنی فارسی intercommission
B1کمیسیونی که شامل اعضای چندین گروه یا سازمان مختلف است.
A commission involving representatives from different groups or organizations.
- NOUN
example
معنی(example):
کمیسیون مشترک برای بحث در مورد سیاستهای بینالمللی دیدار کرد.
مثال:
The intercommission met to discuss international policies.
معنی(example):
یک کمیسیون مشترک برای رسیدگی به مسائل زیستمحیطی تشکیل شد.
مثال:
An intercommission was formed to address environmental issues.
معنی فارسی کلمه intercommission
:
کمیسیونی که شامل اعضای چندین گروه یا سازمان مختلف است.