معنی فارسی interscribed
B1متن یا یادداشتی که در میان نوشتههای دیگر درج شده است.
Text or notes that are written between other texts.
- VERB
example
معنی(example):
یادداشتهای بیننوشتهشده بینشهای اضافی راجع به موضوع ارائه دادند.
مثال:
The interscribed notes provided additional insights on the topic.
معنی(example):
نظرات بیننوشتهشده او افکارش را درباره مقاله روشن کرد.
مثال:
Her interscribed comments clarified her thoughts on the paper.
معنی فارسی کلمه interscribed
:
متن یا یادداشتی که در میان نوشتههای دیگر درج شده است.