معنی فارسی intradivisional
B1به تلاشها یا فعالیتهای انجام شده در سطح داخلی یک دایره یا بخش اشاره دارد.
Pertaining to or occurring within a specific division of an organization.
- OTHER
example
معنی(example):
جلسه دروندایرهای برای بهروزرسانی پروژه حیاتی بود.
مثال:
The intradivisional meeting was crucial for project updates.
معنی(example):
همکاری درون دایرهای میتواند به نوآوری بیشتری منجر شود.
مثال:
Intradivisional collaboration can lead to greater innovation.
معنی فارسی کلمه intradivisional
:به تلاشها یا فعالیتهای انجام شده در سطح داخلی یک دایره یا بخش اشاره دارد.