معنی فارسی intraduodenal
B2واژه ای که به عملی اشاره دارد که در ناحیه دوازدهه روده انجام می شود.
Referring to something that is located or occurring within the duodenum.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دارو به صورت داخل دوازدهه برای هدف قرار دادن روده ها به طور مستقیم تر تجویز شد.
مثال:
The medication was administered intraduodenal to target the intestines more directly.
معنی(example):
تزریق های داخل دوازدهه می توانند جذب دارو را سریع تر کنند.
مثال:
Intraduodenal injections can provide faster absorption of the drug.
معنی فارسی کلمه intraduodenal
:
واژه ای که به عملی اشاره دارد که در ناحیه دوازدهه روده انجام می شود.