معنی فارسی intradural

B2

به عملی اشاره دارد که درون دورا یا پرده اطراف مغز و نخاع انجام می شود.

Pertaining to within the dura mater, the outermost membrane covering the brain and spinal cord.

example
معنی(example):

جراح یک عمل داخلی درون قشر دمی برای کاهش فشار بر روی نخاع انجام داد.

مثال:

The surgeon performed an intradural procedure to relieve the pressure on the spinal cord.

معنی(example):

تزریق های داخل دورالی به طور معمول برای مدیریت درد استفاده می شوند.

مثال:

Intradural injections are commonly used for pain management.

معنی فارسی کلمه intradural

:

به عملی اشاره دارد که درون دورا یا پرده اطراف مغز و نخاع انجام می شود.