معنی فارسی intrafactory
B1به فعالیت ها و فرایندهای داخل یک کارخانه اشاره دارد.
Pertaining to activities that occur within a factory.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرآیند داخل کارخانه تضمین می کند که تمامی اقلام به درستی مونتاژ شوند.
مثال:
The intrafactory process ensures that all items are assembled correctly.
معنی(example):
کارآیی در لجستیک داخل کارخانه برای تولید اهمیت دارد.
مثال:
Efficiency in the intrafactory logistics is crucial for production.
معنی فارسی کلمه intrafactory
:به فعالیت ها و فرایندهای داخل یک کارخانه اشاره دارد.