معنی فارسی intraglobular
B1درونکرهای اشاره به ساختارهایی دارد که درون کرهای یا محفظهای خاص قرار دارند.
Located or occurring within a globule.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سلولها بهصورت درونکرهای برای بهینهسازی عملکرد مرتب شدهاند.
مثال:
The cells are arranged intraglobularly to optimize function.
معنی(example):
فضاهای درونکرهای امکان حرکت مایعات مؤثر را فراهم میکند.
مثال:
Intraglobular spaces allow for efficient fluid movement.
معنی فارسی کلمه intraglobular
:درونکرهای اشاره به ساختارهایی دارد که درون کرهای یا محفظهای خاص قرار دارند.