معنی فارسی intragroupal
B1درونگروهی به مسائلی اشاره دارد که در داخل یک گروه خاص و بین اعضای آن گروه اتفاق میافتد.
Pertaining to challenges or interactions occurring within a group.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تعارضهای درونگروهی میتوانند مانع پیشرفت شوند.
مثال:
Intragroupal conflicts can hinder progress.
معنی(example):
این سیاست بهطور مؤثری به چالشهای درونگروهی میپردازد.
مثال:
The policy addresses intragroupal challenges effectively.
معنی فارسی کلمه intragroupal
:درونگروهی به مسائلی اشاره دارد که در داخل یک گروه خاص و بین اعضای آن گروه اتفاق میافتد.