معنی فارسی intralaryngeally

B1

به صورت داخلی در حنجره، مرتبط با درمان یا اقدامات پزشکی که در داخل حنجره انجام می‌شود.

In a manner pertaining to the interior of the larynx.

example
معنی(example):

پزشک حنجره بیمار را به صورت داخلی بررسی کرد.

مثال:

The doctor examined the patient's vocal cords intralaryngeally.

معنی(example):

داروهایی که به صورت داخلی در حنجره تجویز می‌شوند نیاز به دوز دقیق دارند.

مثال:

Intralaryngeally administered medications require careful dosage.

معنی فارسی کلمه intralaryngeally

: معنی intralaryngeally به فارسی

به صورت داخلی در حنجره، مرتبط با درمان یا اقدامات پزشکی که در داخل حنجره انجام می‌شود.