معنی فارسی intraligamentary
B1به صورت وابسته به لیگامانها، به اقدامات یا درمانهایی در داخل لیگامانها اشاره دارد.
Relating to something occurring within ligaments.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عمل جراحی به صورت درون لیگامانی انجام شد.
مثال:
The surgery was performed intraligamentarily.
معنی(example):
تزریقهای درون لیگامانی برای تسکین درد استفاده میشوند.
مثال:
Intraligamentary injections are used for pain relief.
معنی فارسی کلمه intraligamentary
:به صورت وابسته به لیگامانها، به اقدامات یا درمانهایی در داخل لیگامانها اشاره دارد.