معنی فارسی intralogical
B1به تحلیل و بررسی روابط منطقی درون یک استدلال یا سیستم تفکر اطلاق میشود.
Pertaining to the internal logical structure of arguments or systems of thought.
- OTHER
example
معنی(example):
تحلیل درونمنطقی اغلب در مباحث فلسفی استفاده میشود.
مثال:
Intralogical analysis is often used in philosophical discussions.
معنی(example):
درک روابط درونمنطقی تفکر انتقادی را تقویت میکند.
مثال:
Understanding intralogical relationships enhances critical thinking.
معنی فارسی کلمه intralogical
:به تحلیل و بررسی روابط منطقی درون یک استدلال یا سیستم تفکر اطلاق میشود.