معنی فارسی itchy

خارش دار: احساسی که وقتی پوست تحریک می‌شود و نیاز به خراشیدن پیدا می‌کند.

to have or cause an uncomfortable feeling on the skin that makes you want to rub it with your nails

general
مثال:

I can't wear wool - it makes me itch.

example
معنی(example):

پوست من بعد از نیش حشره خارش دارد.

مثال:

My skin feels itchy after the bug bite.

معنی(example):

من باید بازوی خارش دارم را خارش کنم.

مثال:

I need to scratch my itchy arm.

معنی فارسی کلمه itchy

: معنی itchy به فارسی

خارش دار: احساسی که وقتی پوست تحریک می‌شود و نیاز به خراشیدن پیدا می‌کند.