معنی فارسی kelping
B1عمل جمعآوری جلبک دریایی.
The act of collecting kelp from the sea.
- VERB
example
معنی(example):
ما برای جمعآوری جلبک به دریا رفتیم.
مثال:
We went kelping to collect seaweed.
معنی(example):
جمع آوری جلبک یک فعالیت مهم برای ماهیگیران محلی است.
مثال:
Kelping is an important activity for local fishermen.
معنی فارسی کلمه kelping
:عمل جمعآوری جلبک دریایی.