معنی فارسی kemb

B1

کِمب، اصطلاحی که ممکن است در برخی لهجه‌ها برای توصیف نوعی پارچه یا بافته استفاده شود.

A term occasionally used in dialects to describe a type of fabric or weave.

example
معنی(example):

کِمب گاهی در لهجه‌ها برای اشاره به نوعی پارچه استفاده می‌شود.

مثال:

Kemb is sometimes used in dialects to refer to a type of cloth.

معنی(example):

در متون قدیمی، کِمب به مواد بافته شده اشاره دارد.

مثال:

In old texts, kemb refers to woven materials.

معنی فارسی کلمه kemb

:

کِمب، اصطلاحی که ممکن است در برخی لهجه‌ها برای توصیف نوعی پارچه یا بافته استفاده شود.