معنی فارسی killy

B1

کیلی، اصطلاحی برای توصیف رفتارهای بازیگوشانه و شاداب است.

A term describing playful or lively behavior.

example
معنی(example):

سگ در پارک خیلی نمایشی رفتار کرد.

مثال:

The dog was acting very killy at the park.

معنی(example):

عبارت 'کیلی' رفتار بازیگوشانه را توصیف می‌کند.

مثال:

The term 'killy' describes playful behavior.

معنی فارسی کلمه killy

:

کیلی، اصطلاحی برای توصیف رفتارهای بازیگوشانه و شاداب است.