معنی فارسی latticewise
B1به شکل شبکه، با ارتباطات متقاطع.
In a manner resembling a lattice.
- ADVERB
example
معنی(example):
طراحی به صورت شبکهای بود که امکان جریان بهتر هوا را فراهم میکرد.
مثال:
The design was latticewise, which allowed for better airflow.
معنی(example):
در ترتیب شبکهای، عناصر بهطور کامل در کنار هم جا میگیرند.
مثال:
In the latticewise arrangement, the elements fit together perfectly.
معنی فارسی کلمه latticewise
:
به شکل شبکه، با ارتباطات متقاطع.