معنی فارسی magged

B1

تحسین شدن یا مورد توجه قرار گرفتن به خاطر دستاوردها.

To be praised or recognized for achievements.

adjective
معنی(adjective):

Worn; fretted

مثال:

a magged brace

example
معنی(example):

او به خاطر عملکرد برجسته‌اش در نمایش مورد تحسین قرار گرفت.

مثال:

He was magged for his outstanding performance in the show.

معنی(example):

او پس از اتمام موفقیت‌آمیز پروژه‌اش احساس رضایت کرد.

مثال:

She felt magged after completing her project successfully.

معنی فارسی کلمه magged

: معنی magged به فارسی

تحسین شدن یا مورد توجه قرار گرفتن به خاطر دستاوردها.