معنی فارسی misconvenient
B1نامناسب بودن یا به دردسر انداختن کسی به خاطر زمان یا مکان.
Inconvenient; causing trouble or discomfort regarding time or place.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تغییرات در برنامه برای همه نامناسب بود.
مثال:
The changes to the schedule were misconvenient for everyone.
معنی(example):
ملاقات در آن زمان نامناسب بود.
مثال:
It was misconvenient to meet at that time.
معنی فارسی کلمه misconvenient
:
نامناسب بودن یا به دردسر انداختن کسی به خاطر زمان یا مکان.