pari
جفت به معنای دو چیز مشابه به هم، معمولاً برای اشاره به دو شئ که به صورت دو به دو استفاده میشوند.
pariahdom
پاریا بودن به معنای طرد شدن از اجتماع و زندگی در حاشیه است.
pariahism
پاریاگری به رفتار و روشهای زندگی افرادی اشاره دارد که به دلیل طرد اجتماعی در حاشیه قرار میگیرند.
pariahship
پاریا بودن به موقعیتی اشاره دارد که فرد در جامعه پذیرفته نمیشود و در حاشیه قرار میگیرد.
parial
پاریا، اصطلاحی است که عمدتاً در زیستشناسی و دیرینشناسی برای توصیف نوع خاصی از موجودات به کار میرود.
pariasauria
پاریاساوریا، گروهی از خزندگان تاریخی هستند که در دوره پرمین زندگی میکردند.
pariasaurus
پاریاسوروس، خزندهای بزرگ و گیاهخوار که در دوران قدیم زندگی میکرد.
parica
پاریکا، نوعی درخت یا بوته که میوههای خوشمزهای به بار میآورد.
paridae
پاریده، خانوادهای از پرندگان که شامل آبیخز و سایر پرندگان آوازخوان میباشد.
paridigitate
نشانهای پاریدیگیت به خصوصیات خاصی در ساختار پاها یا دستها اشاره دارد.
paridrosis
پاریدروس، عرقریزی بیش از حد، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن بدن بدون تحریک خاصی عرق میکند.
paries
پاریس به دیوارههایی اطلاق میشود که ساختار فیزیکی یک بدن یا سلول را شکل میدهند.
pariet
پرییت به دیوارههایی که اعضای داخلی بدن انسان را میسازند مربوط میشود.
parietales
پارییتالها به استخوانهای جمجمه اشاره دارد که نقش حیاتی در محافظت از مغز دارند.
parietary
پارییتری به اقداماتی اطلاق میشود که در ارتباط با محافظت از دیوارههای سلولی است.
parietaria
پاریهتاریا به جنیوس گیاهانی اطلاق میشود که میتوانند آلرژیهای فصلی ایجاد کنند.
parietes
پاریتس، به دیوارها یا محیط داخلی یک ساختار بزرگتر، به ویژه در زمینه آناتومی و معماری اشاره دارد.
parietofrontal
پاریتو فرونتال به ناحیهای در مغز اشاره دارد که شامل ناحیههای جدولی و پیشانی است و در عملکردهای حسی و حرکتی نقش دارد.
parietojugal
پاریتوژوگل به ناحیهای در جمجمه اشاره دارد که نقطه اتصال بین استخوانهای پاریتال و استخوانهای صورت است.
parietomastoid
پاریتوماستویید به ناحیهای در جمجمه اشاره دارد که اتصال میان استخوان پاریتال و ماستویید است.
parietoquadrate
پاریتوکوادرات به ناحیهای اشاره دارد که شامل روابط بین استخوانهای پاریتال و کوادرات است.
parietosphenoid
پاریتوسفنوید به پیوند میان استخوان پاریتال و استخوان سفنوئید اشاره دارد.
parietosphenoidal
دوخت پاریتوفسنوئید، دوختی است که استخوان پاریتال و سفنوئید را به هم متصل میکند.
parietosplanchnic
عصبهای پاریتوسپلنشنیک به عصبهایی گفته میشود که دیوارهٔ بدن را به ارگانهای داخلی متصل میسازد.
parietosquamosal
دوخت پاریتوسکواموسال، جایی است که استخوانهای پاریتال و اسکواموس به هم متصل میشوند.
parietotemporal
ناحیهای در مغز که به پردازش اطلاعات حسی مربوط میشود و شامل بخشهای پاریتال و تمپورال است.
parietovaginal
ساختارهایی که در آناتومی مردانه و زنانه بین دیوارهٔ لگن و واژن ارتباط دارند.
parietovisceral
هر نوع ارتباط یا تداخل بین دیواره بدن و اندامهای داخلی را توصیف میکند.
parify
پاراف کردن به معنای واضحتر کردن یا سادهتر کردن یک متن یا پیام است.
parigenin
پاریدژنین یک ترکیب شیمیایی است که معمولاً در گیاهان طبیعی وجود دارد.
pariglin
پاریرلین یک ماده شیمیایی است که در تحقیقات علمی کاربرد دارد.
parilia
پارلیا جشن یا مراسمی است که بیانگر شروعی است در برخی سنتها.
parilicium
پاریکلیکیوم مادهای است که در رشته پزشکی کاربر دارد.
parilla
پارلا یک نوع گیاه است که در آشپزی و باغبانی کاربرد دارد.
parillin
پاريلین یک ترکیب شیمیایی است که معمولاً در مواد دارویی و صنعتی یافت میشود.
parinarium
پاریناریوم ساختاری است که در بعضی گیاهان برای ذخیرهسازی مواد یا جذب آب وجود دارد.
parine
پارین یک مولکول است که در ساختارهای زیستی وجود دارد و میتواند نقشهای متعددی ایفا کند.
paryphodrome
پاریفودرم نوعی موجود زنده است که رفتارهای خاصی را در محیط خود نشان میدهد.
paripinnate
پارایپینات نوعی ساختار برگ است که در آن برگها در دو طرف ساقه به طور متقارن قرار دارند.
parises
پاریس، پایتخت فرانسه و شهری است با جاذبههای فرهنگی و تاریخی فراوان.