satisfaciendum
چیزی که موجب رضایت میشود، هدف نهایی یا نتیجه مطلوب در یک عمل.
satisfactionless
عدم وجود حس رضایت، حالتی که در آن فرد از چیزی احساس خوشنودی نمیکند.
satisfactive
ایجاد حس رضایت و خوشنودی، به طور خاص در زمینه خدمات یا تعاملات.
satisfactoriness
رضایتبخش بودن به معنای کیفیت یا ویژگیها و کارایی یک چیز است که به گونهای ارزیابی میشود که رضایت افراد را جلب کند.
satisfiability
قابلیت رضایتبخشی به معنای امکان دستیابی به یک نتیجه یا وضعیت مشخص بر اساس شرایط موجود است.
satisfiable
قابل رضایتبخشی به معنای امکان دست یافتن به یک جواب یا حالت مثبت از شرایط واقعی است.
satisfiedly
با رضایت به معنای ابراز حس خوشنودی و راضی بودن از یک وضعیت یا نتیجه است.
satisfiedness
رضایت به معنای احساس خرسندی و رضایت از یک موقعیت یا نتیجه است.
satisfier
چیزی که باعث ارضای نیاز یا خواسته میشود.
satisfiers
چیزهایی که میتوانند نیاز یا خواستهها را ارضا کنند.
satispassion
احساس ارضا و خوشنودی ناشی از یک تجربه یا وضعیت.
sativae
گروهی از گیاهان که معمولاً در پزشکی و درمان استفاده میشوند.
sative
نوعی از گیاهان که معمولاً برای خواص خاصشان پرورش داده میشوند.
satlijk
سبک یا طراحی که ساده و در عین حال زیبا و جذاب است.
satorii
عمل یا آیینی که در فرهنگی خاص معنای مهمی دارد.
satoris
حالت تعادل یا هماهنگی در تعالیم فلسفی.
satrae
شخصیتی خیالی که در داستانها یا افسانهها به عنوان قهرمان مطرح میشود.
satrapal
سیستمی حکومتی که به وسیلهٔ ساتراها بر مناطق مختلف نظارت میکند.
satrapate
مدیریت و رهبری در نظام ساتراپالی که به مقامات محلی در کشورهای باستانی اطلاق میشود.
satrapess
ساترپِس، زنی که مسئولیت حکومت بر یک ناحیه را دارد و معمولاً مربوط به دوران باستان است.
satrapic
ساترپیک، مربوط به حکومت یا ساکنان ساتراپی یا سبک حکمرانی خاص در آن زمان.
satrapical
ساترپیکال، به ویژگیها و خصوصیات هنری یا فرهنگی که به ساتراپی مربوط است اشاره دارد.
satron
ساترون، یک مقام حکومتی در دوران باستان، معمولاً به عنوان مسؤول یک سرزمین یا یک ناحیه شناخته میشود.
satsop
ساتسُپ، نام یک شهر کوچک در ایالت واشنگتن ایالات متحده آمریکا.
sattar
ستار، نامی مردانه که به معنای ستاره است و در فرهنگهای مختلف استفاده میشود.
satterthwaite
ساترثویت، نام یک روستا در منطقهٔ کومیینگ از انگلستان که به خاطر زیبایی طبیعیاش شناخته میشود.
sattie
ساتی یک اسم محاورهای برای یک حیوان خانگی، بهخصوص گربه و یا یک اصطلاح برای صمیمیت.
sattle
ساتل کردن به معنای قرار دادن یا جاگذاری چیزی بهطور مناسب در یک مکان.
sattva
ساتوا نمایانگر حالت خلوص، روشنایی و آرامش در فلسفهٔ هندو و یوگا است.
sattvic
ساتویک به حالتی از زندگی اشاره دارد که در آن رفتار و غذاها برای ارتقاء سلامتی و آرامش روحی انتخاب میشوند.
satura
ساتورا، فرمی ادبی است که شامل ترکیبی از سبکها و موضوعات مختلف در شعر میشود.
saturability
اشباعپذیری به معنای قابلیت یک ماده برای جذب یا حل کردن یک ماده دیگر تا حدی معین است.
saturant
اشباعکننده به مادهای اطلاق میشود که برای افزایش یا بهبود ویژگی خاصی به کار میرود.
saturants
اشباعکنندهها به موادی اطلاق میشود که برای اشباع کردن یا بهبود ویژگیهای ماده دیگر به کار میروند.
saturatedness
اشباعپذیری به میزان شدت یا غنای یک ویژگی خاص اشاره دارد.
saturater
اشباعکننده به دستگاه یا مادهای اطلاق میشود که برای رسیدن به اشباع یا حد حداکثری از خصوصیات خاص طراحی شده است.