scandinavianism
اسکاندیناویسم، گرایشی است که به آرمان‌ها، فرهنگ و تاریخ کشورهای اسکاندیناوی اشاره دارد.
scandiums
اسکاندیوم‌ها عناصر شیمیایی هستند که در گروه ۳ و دوره ۴ جدول تناوبی قرار دارند.
scandix
اسکاندیکس، یک جنس از گیاهان گلدار است که در مناطق مختلف رشد می‌کند و اندازه کوچک و گل‌های زیبایی دارد.
scania
اسکانیای، یکی از مناطق سوئد است که به پایتختی کالمار و شهر مالمو، مناظر طبیعی و فرهنگی را در دل خود جای داده است.
scanian
اسکانی، به زبان یا فرهنگ مردم منطقه اسکانی سوئد اشاره دارد و شامل ویژگی‌های منحصربه‌فرد محلی است.
scanic
اسکانی، به سبکی از طراحی و معماری اشاره دارد که در آن کارایی و طراحی ساده در اولویت قرار دارد.
scanmag
مجله‌ای که ممکن است شامل مقالات یا نظرات دربارهٔ تکنولوژی و مسائل روز باشد.
scannable
سندی که به آسانی می‌توان آن را اسکن و اطلاعات آن را سریعاً پیدا کرد.
scanningly
به روشی که به راحتی بتوان آن را اسکن کرد.
scannings
عمل یا فرآیند جستجو یا بررسی اطلاعات از یک جسم یا سند.
scansionist
شخصی که به تجزیه و تحلیل وزن و قافیه در شعر می‌پردازد.
scansions
عمل یا نتیجه تجزیه و تحلیل وزن و قافیه در شعر.
scansores
اسکنسور، جانداری که برای بالا رفتن از سطوح عمودی یا درختان تطابق یافته است.
scansory
اسکنسوری، صفتی که به ویژگی‌های فیزیکی کمک‌کننده به بالا رفتن از سطوح عمودی اشاره دارد.
scansorial
اسکنسوری، اشاره به رفتار یا تطابق‌هایی که به حیوانات اجازه می‌دهد تا از درختان و سطوح عمودی بالا بروند.
scansorious
اسکنسوری، به صفاتی اشاره دارد که به حیوانات کمک می‌کند تا در محیط‌های درختی به راحتی حرکت کنند.
scanstor
اسکنستور به جانداری اشاره دارد که در اکوسیستم نقش‌های خاصی دارد.
scanter
کانتر به نوعی حرکت یا دویدن اشاره دارد که بین آرام و سریع قرار دارد.
scantest
ساکن‌ترین و حداقلی‌ترین، به معنای اعمال یا نتایج محدود و کم اصل.
scantity
کمبود و کم‌ترین مقدار، به ویژه در زبان غیررسمی و یا ادبیات.
scantle
محدود کردن، به معنای کاهش دادن یا کم کردن جنبه‌ای از چیزها.
scantlet
مقدار اندک و ناکافی، به ویژه در مقایسه با آنچه مورد نیاز است.
scantly
به‌ندرت و کم، به معنای کمیاب و ناکافی.
scantlinged
حداقل یا کوچک، به ویژه در ابعاد یا مقدار.
scantness
کمبود، فقدان یا نبود کافی چیزی، به ویژه در مورد منابع یا مواد.
scap
بدل یا پیوست، می‌تواند به ابزاری برای نگه داشتن چیزها اشاره داشته باشد.
scaped
طراحی شده، به ویژه به منظور زیباسازی یا محافظت از یک مکان.
scapegallows
دار مجازات، به طور خاص برای مجازات عمومی.
scapegoater
شخصی که به عنوان عامل یا مقصر مشکلات یا شکست‌ها معرفی می‌شود.
scapegoatism
فرایند یا نتیجه نسبت دادن مقصر به فردی برای مشکلات.
scapel
اسکیپل، ابزاری تیز و باریک است که برای برش دقیق در جراحی‌ها و آثار هنری استفاده می‌شود.
scapeless
بدون کتف، اشاره به طراحی یا ساختاری که در آن قسمت کتف وجود ندارد.
scapement
اسکیپمنت، بخشی از مکانیسم ساعت که حرکت دنده‌ها را تنظیم می‌کند و باعث تیک‌تیک ساعت می‌شود.
scapethrift
صرفه‌جوی کتف‌ندار، به فردی اطلاق می‌شود که در خرج کردن محتاط است و بیشتر پس‌انداز می‌کند تا صرف کند.
scapewheel
چرخش کتف‌ندار، بخشی از ساعت که در عملکرد دقیق آن نقش دارد و باید به خوبی نگهداری شود.
scapha
اسکافا، حفره‌ای کم‌عمق در گوش است که به شکل خاصی از ساختار آناتومیکی اشاره دارد.
scaphander
اسکافاندر، لباس غواصی مخصوص که برای حفاظت از غواص در زیر آب طراحی شده است.
scaphandridae
اسکافندریدها، خانواده‌ای از حیوانات دریایی که شامل برخی از حلزون‌ها و نرم‌تنان است.
scaphe
اسکافه، ابزاری قدیمی برای اندازه‌گیری و محاسبه موقعیت اجرام آسمانی.
scaphion
اسکافيون، موجودات کوچک و آبزی که در آب‌های شیرین زندگی می‌کنند.