sraddhas
جمع سرادها، به معنای باورهای متفاوت و احترام مخصوصا در فضای اجتماعی و مذهبی.
sradha
احترام و تعهد، معمولاً در یک محیط مذهبی یا فرهنگی به کار میرود.
sradhas
جمع سعاد، که به تعهدات و احترامهای مختلف در زمینههای فرهنگی اشاره میکند.
sramana
سارامانا، به معنای پرهیزکار و زاهد است و به افرادی اطلاق میشود که از زندگی مادی فاصله میگیرند و در جستجوی معنای عمیقتر زندگی هستند.
sravaka
سراوکا، به معنی شنونده و پیرو آموزههای بودا است و به کسی اطلاق میشود که از سخنان و تعلیمات او بهرهبرداری میکند.
sridhar
سریدها، نامی است که در هند به معنای 'عالی مقام' یا 'بزرگ' ارزیابی میشود.
sridharan
سریدها ران، یک نام هندی است که به افراد برتر و رهبر اطلاق میشود.
srikanth
سریکانت، نامی هندی است که به معنای 'خیر و نیکی' شناخته میشود و به افرادی اطلاق میشود که دارای صفات مثبت هستند.
srinivas
سری نیواس، به معنای 'محل سکونت' و 'نیکوکار' است و به افراد محترم و نیکو در فرهنگ هندی مربوط میشود.
srinivasan
سری نی واسان، یک نام هندی است که معمولاً در میان مردم هند محبوب است.
sriram
سری رام، نامی هندو با معانی مختلف که معمولاً به معبود اشاره دارد.
sris
سری، پیشوندی که در نامهای مختلف در هند به کار میرود.
srivatsan
سری واتسان، نامی با جایگاه خاص در فرهنگ هند که به صفاتی مثبت اشاره دارد.
sruti
سروتی، اصطلاحی در فلسفه هندویی که به دانشهای منتشر شده اشاره دارد.
ssed
اسسد، مخففی که در زمینههای مختلف فنی و رایانهای به کار میرود.
ssi
درآمد تأمین اجتماعی، نوعی حمایت مالی که به افراد کم درآمد کمک میکند.
ssing
خواندن، عملی که در آن شخصی متن یا آهنگ را با صدا تولید میکند.
ssort
مرتبسازی، عمل قرار دادن اشیاء در یک ترتیب خاص.
sstor
فروشگاه، مکانی برای خرید و فروش کالا.
ssu
واحد خدمات دانشجویی، بخشی که به ارائه خدمات به دانشجویان میپردازد.
staab
استعاب، فرآیند خاصی در آشپزی سنتی.
staatsraad
استاتسراد، شورای مشاورهای برای دولت که در امور مهم کشور به آن مشاوره میدهد.
staatsrat
استاتسراد، نهادی قانونی در برخی کشورها که وظیفه خود را تدوین و تصویب قوانین میداند.
stabber
ضارب، شخصی که با سلاح سرد مانند چاقو به دیگران حمله میکند.
stabbers
ضاربها، اشخاصی که به دیگران با سلاح سرد حمله میکنند.
stabbingly
به صورت نیشزنی، با حالت خشونتآمیز یا تند.
stabilate
ثابت کردن، مستقر کردن، به حالتی پایدار رساندن.
stabilify
پایدار کردن، افزایش پایداری یک ماده یا ترکیب.
stabiliment
چارچوبی که در نگهداری یا پایدار کردن چیزی کمک میکند.
stabilist
کسی که بر حفظ و مدیریت ثبات در سیستمها و ساختارها تمرکز دارد.
stabilities
در زبان فارسی، پایداری به معنای عدم تغییر و حفظ وضعیت فعلی است.
stabilivolt
استابیلوولت فناوری یا دستگاهی است که ولتاژ الکتریکی را به طور پیوسته و پایدار نگه میدارد.
stabilizator
استابیلایزر به معنای تجهیزی است که به حفظ پایداری یا کیفیت در حالتهای مختلف کمک میکند.
stableful
در زبان فارسی، با ثبات به معنای داشتن ثبات عاطفی یا روانی است.
stablekeeper
نگهدارنده اصطبل به فردی اطلاق میشود که مسئول مراقبت از اسبها و اداره کردن اصطبل است.
stablelike
ثبتیمانند به وضعیتی اشاره دارد که از ثبات و استحکام خاصی بهرهمند است.
stablemeal
وعده غذایی ثابت به غذایی اطلاق میشود که از نظر تغذیهای متعادل است و برای حفظ سلامت و قدرت بدن ضروری است.