subaccount
زیرحساب به حساب فرعی اطلاق میشود که زیرمجموعهای از یک حساب اصلی است و معمولاً برای هدف خاصی ایجاد میشود.
subacetabular
زیر استابولی به ناحیهای از بدن اطلاق میشود که زیر حفره استابول مورد استفاده در مفصل لگن واقع شده است.
subacetate
زیر استات به ترکیب شیمیایی اطلاق میشود که معمولاً به عنوان نمک استیک شناخته میشود و در آزمایشگاهها استفاده میشود.
subacidity
اسید خفیف به معنای وجود سطحی از اسید است که به خصوص در طعم یا خصوصیات مواد غذایی مشاهده میشود.
subacidly
به طور خفیف اسیدی، به معنای ایجاد طعمی ملایم و نه چندان تند است.
subacidness
وجود درجهای از اسید که تأثیرات خاصی بر طعم دارد.
subacidulous
به معنای وجود طعم کمی اسیدی که به سطوح ملایم و خوشایند میانجامد.
subacrid
به معنای داشتن طعمی یا بویی که کمی تند و ناپسند است.
subacridly
به طرز زیرکیدلی، شیوهای که در آن طعمی تند و تلخ وجود دارد.
subacridness
مقدار کمی تلخی یا تندی در طعم یا ویژگیهای چیزی.
subacrodrome
زیرکروئیدوم، یک نوع زیستگاه یا سیستم اکولوژیکی خاص.
subacrodromous
زیرکروئیدومی، توانایی تغییر بین زیستگاههای آب شیرین و آب شور.
subacromial
زیرکومری، اشاره به ناحیهای در شانه پایینتر از استخوان کتف.
subact
زیرعمل، به معنای انجام کار یا اقدام خاصی که در نتیجه تاکیدی کمتر غیرضروری دارد.
subaction
اقدام فرعی، اقدام یا عملی که به طور غیرمستقیم با موضوع اصلی در ارتباط است.
subacuminate
زبانشناسی، اصطلاحی برای توصیف شکلی که به تدریج به نوک تیز میشود.
subacumination
اقدام فرعی، روشی در گیاهشناسی که به توصیف اشکال خاص برگها میپردازد.
subacutely
به طور فرعی، به معنای بروز و ظهور نشانهها یا علائم به آهستگی.
subadar
سابادار، مدیری که تحت سرپرستی و نظارت قبیلهای یا محلی مسئولیت دارد.
subadars
ساباداران، جمع چند نفر از سابادار که مسئولیت مدیریت محلی را بر عهده دارند.
subadditive
زیرجمعی، به ویژگیای اشاره دارد که در آن مجموع دو یا چند مقدار کمتر یا مساوی با مقدار تابع در مجموع ورودیها است.
subadditively
به صورت زیرجمعی، توزیع و تخصیص منابع یا هزینهها به گونهای است که نتیجه کلی کمتر از مجموع کل جزءهای آن باشد.
subadjacent
زیرین مجاور، به زمین یا فضایی اشاره دارد که دقیقاً در زیر یا در نزدیکی یک شیء یا منطقه دیگر قرار دارد.
subadjacently
به صورت مجاور زیرین، به نحوهای که یک چیز درست زیر چیز دیگر یا در نزدیکی آن قرار گرفته باشد.
subadjutor
مساعد زیرین به شخصی اطلاق میشود که به عنوان کمککننده یا پشتیبان در یک سازمان یا رویداد عمل کند.
subadministrate
زیر مدیریت کردن، به معنای کنترل یا نظارت بر یک فرآیند یا منطقه به شکل فرعی است.
subadministrated
به معنای اداره شدن یا مدیریت شدن به صورت جزئی و فرعی در یک ساختار بزرگتر.
subadministration
فرآیند یا ساختاری که در آن مدیریت به سطحهای پایینتر در یک سیستم بزرگتر اعطا میشود.
subadministrator
شخصی که در سطح فرعی به مدیریت یا اداره یک سازمان یا بخش منصوب میشود.
subadultness
دورهای که در آن یک شخص یا موجود هنوز به بلوغ کامل نرسیده و در حالت رشد است.
subaduncate
به حداقل رساندن اثر یا ظاهر چیزی برای کاهش تأثیر آن.
subadvocate
حمایت و دفاع از یک ایده یا هدف به شیوهای غیرمستقیم و ثانویه.
subaerate
جلوگیری از اکسیژندار شدن کامل یک ماده، به ویژه خاک.
subaerated
خاک یا محیطی که به اندازه کافی هوا ندارد، اما هنوز از حالت اشباع خارج نشده است.
subaerating
فرایند فراهم کردن مقداری اکسیژن به خاک یا محیط به صورت جزئی.
subaeration
زیرهوادهی به معنی افزایش اکسیژن در خاک از طریق تکنیکهای خاص برای بهبود کیفیت خاک است.