peppy
شاداب و پرانرژی، به طور کلی برای توصیف شخصیتی که همیشه سرزنده و خوشحال است، استفاده می‌شود.
pep rally
رویدادهایی در مدارس یا دانشگاه‌ها که برای تشویق تیم‌های ورزشی و ایجاد شور و شوق برگزار می‌شوند.
pepsin
آنزیمی در بدن که در معده تولید می‌شود و به تجزیه پروتئین‌ها کمک می‌کند.
pepsinogen
پیش ساز آنزیم پپسین که در معده تولید می‌شود و در اسید فعال می‌گردد.
pep talk
صحبت یا تشویق کوتاهی که برای تقویت روحیه یا انگیزه فرد یا گروهی انجام می‌شود.
peptic
مربوط به معده و دستگاه گوارش، معمولاً به مشکلات گوارشی اشاره دارد.
peptic gland
غده‌ای در معده که آنزیم‌ها و اسید برای هضم غذا تولید می‌کند.
peptic ulcer
زخم‌هایی که در دیواره معده یا روده کوچک به وجود می‌آید و می‌تواند درد ایجاد کند.
peptidase
آنزیم‌هایی که مسئول تجزیه پیوندهای پپتیدی در پروتئین‌ها هستند.
peptide
زنجیره‌ای کوتاه از اسیدهای آمینه که در ساختار پروتئین‌ها نقش دارد.
peptidoglycan
ماده‌ای که در دیواره سلولی باکتری‌ها وجود دارد و به استحکام آن کمک می‌کند.
peptone
محصولی از هضم پروتئین‌ها که منبع غذایی برای میکروارگانیسم‌ها است.
péquiste
پکیست، به فردی اطلاق می‌شود که به حزب سیاسی پکیست تعلق دارد و به طور خاص به مسائل مربوط به استان کبک در کانادا مرتبط است.
pequot
پیکوت؛ قبیله‌ای بومی از آمریکای شمالی که اغلب به تاریخ و فرهنگ خاص خود شهرت دارند.
per-
پر-؛ پیشوندی است که به معنای از طریق یا به طور کامل در زبان انگلیسی استفاده می‌شود.
peracute
پرacute؛ اصطلاحی است که برای توصیف نوعی واکنش یا درد بسیار شدید و ناگهانی استفاده می‌شود.
peradventure
پرادونچور؛ به معنای شاید یا به‌طور تصادفی، معمولاً برای اشاره به عدم قطعیت استفاده می‌شود.
peralkaline
پرالکالین، به موادی گفته می‌شود که در آن‌ها نسبت قلیایی‌ها، به ویژه سدیم، نسبت به آلومینیوم بیشتر است.
peraluminous
پرالومینوس به سنگ‌ها و مواد معدنی اطلاق می‌شود که در آن‌ها آلومینیوم بیشتر از قلیایی‌ها وجود دارد.
perambulate
پرامبولیت کردن به معنای قدم زدن یا گردش کردن در یک مکان به خصوص است.
perambulator
پرامبولاتور به وسیله‌ای گفته می‌شود که برای حمل نوزادان به کار می‌رود و معمولاً دارای چرخ است.
per annum
در سال، برای توصیف مقدار یا نرخ یک نفر در طول یک سال استفاده می‌شود.
p/e ratio
نسبت قیمت به درآمد، یک شاخص مالی است که ارزش‌گذاری یک شرکت را نسبت به درآمد آن نشان می‌دهد.
perborate
پر بورات، ترکیبی شیمیایی است که به ویژه به عنوان عامل سفیدکننده و پاک‌کننده در صنعت مورد استفاده قرار می‌گیرد.
percale
پرکال، پارچه‌ای با بافت نزدیک و نازک است که معمولاً در تولید ملحفه و پارچه‌های خواب استفاده می‌شود.
per capita
به ازای هر نفر، به معنای مربوط به هر فرد در یک جمعیت به طور جداگانه است و معمولاً در آمار اقتصادی استفاده می‌شود.
percase
به صورت هر کیس، عبارتی است که برای توصیف خرید یا فروش کالاها به صورت بسته‌بندی‌شده یا کیسه‌ای استفاده می‌شود.
per cent
درصد، واحدی برای بیان نسبت یا سهم یک عدد به دیگری در هر صد واحد.
percentage point
نقطه درصدی، اختلاف بین دو درصد را نشان می‌دهد.
percentage tennis
تنیس درصدی، روشی برای تحلیل عملکرد ورزشکار با استفاده از آمار و درصدها است.
percentile
صدک، یک روش آماری برای تقسیم یک مجموعه به 100 قسمت برابر است.
percept
پدیده، نتیجه یا شناختی است که به وسیله حواس به دست می‌آید.
perceptible
قابل درک، به معنای قابل مشاهده یا احساس است.
perceptron
پرسیپترون، یک مدل ریاضی برای شبیه‌سازی نورون‌ها در یادگیری ماشین.
perceptual
ادراکی، مربوط به درک و تجربه حسی.
perch
نشستن، جایی برای نشستن یا قرار گرفتن در موقعیت خاص.
percheron
پرچرون، نژاد بزرگ و قدرتمند اسب است که اصلیت آن به فرانسه برمی‌گردد و معمولاً برای کارهای سنگین مورد استفاده قرار می‌گیرد.
perchlorate
پرکلرات، یک ترکیب شیمیایی است که معمولاً به عنوان ماده‌ای اکسیدکننده در صنایع مختلف و به ویژه در سوخت‌های موشکی استفاده می‌شود.
perchloric acid
اسید پرکلریک، یک اسید قوی است که ویژگی‌های اکسیدکنندگی بالایی دارد و در کاربردهای شیمیایی متعدد بکار می‌رود.
perchloroethylene
پرکلرواتیلن، یک ترکیب شیمیایی است که به عنوان حلال در صنایع مختلف، به ویژه در فرآیند خشک‌شویی، استفاده می‌شود.
percid
پرچید، خانواده‌ای از ماهی‌ها است که شامل گونه‌های مختلفی است و بیشتر در آب‌های شیرین یافت می‌شوند.
perciform
پرسیفورم، یک رده از ماهی‌ها است که شامل طیف گسترده‌ای از گونه‌ها با ویژگی‌های مختلف می‌باشد.
percipience
توانایی درک و فهم دقیق و عمیق.
percipient
شخصی که قدرت درک و فهم بالایی دارد.
percoid
شکل یا ویژگی مشابه ماهی‌های خانواده پرکویید.
percolate
فعل به معنی عبور دادن مایع از یک فیلتر یا سطح.
percolated
فعل گذشته از percolate به معنی شده که فیلتر شده است.
percolative
به فرایند یا ویژگی عبور مایعات از فیلترها اشاره دارد.
percolator
پرکولاتور، نوعی قوری قهوه‌ساز که با استفاده از گرما آب را از دانه‌های قهوه عبور می‌دهد و قهوه قوی‌تری تولید می‌کند.
per contra
برعکس، در مقابل، عبارتی که برای ارائه نظر متضاد یا متقابل استفاده می‌شود.