limpkins
لیمپکین‌ها، پرندگانی از خانواده لیمپکن هستند که به خاطر صداهای خاص و عادت‌های تغذیه‌ای خود شناخته می‌شوند.
limuli
لیمولی‌ها، گونه‌ای از خرچنگ‌های دریایی با ویژگی‌های خاص هستند که در آب‌های کم عمق وجود دارند.
linacs
لیناک، به اختصار دستگاه شتابدهنده خطی، ابزاری است که در پزشکی برای درمان سرطان و تولید پرتوهای قدرتمند استفاده می‌شود.
linages
نسب‌ و هواداری، اشاره به تاریخچه و نسل‌های یک خانواده یا گروه خاص دارد.
linchpins
لچ‌پین، شمعک یا اتصال‌دهنده‌ای که بخش‌های مختلف را در کنار هم نگه می‌دارد و نقش کلیدی در موفقیت یک طرح دارد.
lynchpin
لچ‌پین، عنصر حیاتی و اساسی که بدون آن، ساختار یا عملکرد یک سیستم به درستی کار نمی‌کند.
lynchpins
لچ‌پین‌ها، اجزای کلیدی در یک سیستم یا ساختار هستند که امر برقراری و کارایی آن را تضمین می‌کنند.
lynch-pin
لچ‌پین، عنصر کلیدی در یک طرح یا سیستم که به نگه‌داشتن آن کمک می‌کند.
lynch-pins
عوامل اصلی، افراد یا عناصری که برای موفقیت یک پروژه یا سازمان بسیار مهم هستند.
lincoln reds
نوعی گاو که در مناطق خاصی پرورش می‌یابد و به خاطر ویژگی‌های خاص خود معروف است.
lindens
نوعی درخت که به خاطر زیبایی و عطر گل‌هایش رشد می‌کند.
lines
خطوط، نوارهای مستقیم یا منحنی که می‌توانند برای طراحی یا نوشتن استفاده شوند.
linea albas
یک نوار فیبری در ناحیه شکم که از استخوان سینه تا استخوان نازک‌ کننده در پایین شکم می‌رود.
lineages
تاریخچه نسل یا خانواده‌ای که به یکدیگر مرتبط هستند.
lineaments
خطوط و ویژگی‌های مشخص یک شیء یا چهره، اغلب برای توصیف شکل کلی آنها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
linea nigras
خط تیره‌ای که در طول بارداری بر روی شکم ظاهر می‌شود و معمولاً بر اثر تغییرات هورمونی است.
linear accelerators
دستگاه‌هایی که ذرات باردار را با استفاده از میدان‌های الکتریکی در یک خط مستقیم شتاب می‌دهند.
linear equations
معادلاتی که می‌توانند به شکل y = mx + b نوشته شوند و در آن m شیب و b نقطه تقاطع با محور y است.
linearizes
فرایند تبدیل یک مجموعه داده یا تابع غیرخطی به یک شکل خطی برای تحلیل ساده‌تر.
linearized
به معنای تبدیل یک داده یا مدل به شکل خطی برای ساده‌تر کردن تحلیل و پیش‌بینی.
linearizing
خطی‌سازی، عمل آوردن یک مجموعه داده یا تابع به شکل خطی، به طوری که تحلیل آن آسان‌تر شود.
linearise
خطی‌سازی، تبدیل یک داده یا تابع به فرم خطی.
linearises
خطی‌سازی، تبدیل داده‌ها به یک فرم خطی.
linearised
خطی‌سازی شده، حالتی از داده یا تابع که به فرم خطی تبدیل شده است.
linearising
خطی‌سازی، عمل تبدیل داده‌ها یا تابعات به شکل خطی.
linear motors
موتورهای خطی، نوعی موتور که حرکت خطی و مستقیم را تولید می‌کند و معمولاً در تجهیزات صنعتی استفاده می‌شود.
linebackers
لاین‌بکرها، بازیکنانی در فوتبال آمریکایی هستند که وظیفه‌شان جلوگیری از پیشرفت حریف و پشتیبانی از خط دفاعی است.
line breaks
خط شکستن، فاصله‌ای در نوشتار است که نشان‌دهنده پایان یک خط و شروع خط جدید می‌باشد.
linebreak
خط شکستن، به‌طور خاص به نقطه‌ای اطلاق می‌شود که در آن نوشتار از یک خط به خط دیگر منتقل می‌شود.
linebreaks
خط‌شکستن‌ها، نقاطی هستند که نوشتار را به خطوط جدید انتقال می‌دهند و می‌توانند برای بهبود خوانایی و ترتیب استفاده شوند.
line dances
رقص‌های خطی، نوعی رقص جمعی هستند که افراد در یک خط یا چند خط به هماهنگی حرکات خود می‌پردازند.
linedance
رقص خطی، نوعی رقص است که در آن افراد به صورت خطی رقصید و حرکات خاصی را با هم هماهنگ می‌کنند.
linedances
رقص‌های خطی، نوعی رقص اجتماعی هستند که در آن گروهی از افراد همزمان با یک موسیقی مشخص، به صورت هماهنگ و در یک خط به رقص پرداخته و حرکات خاصی را انجام می‌دهند.
line-dance
رقص خطی، به نوعی رقص اشاره دارد که معمولاً در گروه‌های بزرگ در یک خط انجام می‌شود و حرکات به صورت هماهنگ انجام می‌گیرند.
line-dances
رقص‌های خطی، به رقص‌های گروهی اشاره دارد که شامل حرکات متناوب و منظم از رقصندگان است که در یک خط قرار می‌گیرند.
line-danced
به معنای انجام رقص خطی در گذشته است.
line-dancing
رقص خطی به فرایند یا عمل رقصیدن به صورت خطی اشاره دارد.
linedanced
به معنای انجام رقص خطی در زمان حال است.
linedancing
لاین دنسینگ نوعی رقص گروهی است که در آن افراد در یک خط یا صف حرکت می‌کنند و معمولاً با موزیک جفت می‌شود.
line drawings
ترسیماتی که به طور اصلی با خطوط ساده و بدون سایه‌زنی صورت می‌گیرد.