associationist
وابسته به انجمن، کسی که به این دیدگاه معتقد است که یادگیری و درک بیشتر از طریق ارتباط بین مفاهیم و ایدهها حاصل میشود.
associationistic
وابسته به انجمن، مربوط به دیدگاهی که بر اساس آن یادگیری و درک از طریق ارتباطات بین ایدهها صورت میگیرد.
associatively
وابسته به شیوهای که در آن اطلاعات و ایدهها از طریق ارتباطات یا پیوندها در ذهن ایجاد میشوند.
associativeness
وابستگی، میزان ارتباط و پیوند میان ایدهها یا اطلاعات به طوری که یادگیری و یادآوری را تسهیل میکند.
associativity
اصطلاح وابستگی به خاصیتی اشاره دارد که در آن ترتیب انجام عملیات تاثیر نخواهد گذاشت؛ به عنوان مثال، در جمع و ضرب عددها.
associator
وابسته، فردی که به ایجاد ارتباط میان ایدهها، مفاهیم یا اطلاعات مختلف میپردازد.
associatory
مرتبط با ارتباط، تشکیل شده از چندین عنصر که به صورت مشترک عمل میکنند.
associators
افرادی که به همدیگر مرتبط هستند یا در گروهی برای هدف مشترک کار میکنند.
associe
همکاری یا وابستگی به یک پروژه یا گروه خاص.
assoil
پاک کردن گناه یا مسئولیت، برطرف کردن عیب.
assoiled
از تمامی گناهان و مسئولیتها تبرئه کردن.
assoiling
فرآیند تبرئه کردن از اشتباهات و مسئولیتها.
assoilment
آزادسازی، بخشش یا رهایی از گناه یا مسئولیت.
assoils
آزاد کردن یا بخشیدن گناهکار.
assoin
معنی، مفهوم یا تفسیر یک متن.
assonanced
تکرار صداهای مشابه در واژهها برای ایجاد هماهنگی.
assonant
واژهای که به صداهای مشابه اشاره دارد، به خصوص در شعر و موسیقی.
assonantal
به ویژگی یا حالت همصدا در زبان یا شعر اشاره دارد.
assonantic
به عناصر یا روابط همصدا در زبان یا ادبیات اشاره دارد.
assonants
به صداها یا هجاهای مشابهی که در یک متن تکرار میشوند، اشاره دارد.
assonia
به استفاده از صداهای مشابه در واژهها در شعر و زبان اشاره دارد.
assoria
آسوریا، نام یک مکان یا منطقه جغرافیایی که میتواند به مکانهای تاریخی یا دیدنی اشاره داشته باشد.
assortatively
به طور انتخابی، به نحوی که موارد یا اشیاء بر اساس ویژگیهای خاصی گروهبندی شدهاند.
assorter
شخص یا ابزاری که به دستهبندی و مرتبسازی اشیاء کمک میکند.
assorters
جمع دستهبندها، افرادی که در دستهبندی و مرتبسازی اشیاء فعالیت میکنند.
assortive
دارای ویژگی انتخابی، به وصف دستهای از ویژگیها یا انواع مختلف اشاره دارد.
assot
assot در زبان انگلیسی به معنی یک ابزار یا وسیله برای کمک به توضیح یا درک یک مفهوم است.
asssembler
assmbler به عنوان یک شغل، شخصی است که اجزای یک محصول را با هم جمعآوری میکند.
assuade
assuade به معنای آرام کردن یا کاهش دادن احساسات منفی است.
assuagable
assuagable به معنی قابل تسکین یا آرام کردن احساسات است.
assuagement
assuagement به معنای کاهش یا آرام کردن عواطف منفی است.
assuagements
assuagements به معنای مجموعهای از اقدامات برای تسکین احساسات منفی است.
assuager
تسکیندهنده، فردی که احساسات منفی یا نگرانیها را کاهش میدهد یا تسکین میبخشد.
assubjugate
تسخیرکردن، به تحت سلطه درآوردن یا کنترل کردن دیگران بهویژه در زمینههای سیاسی یا اجتماعی.
assuefaction
تسکین، احساس آرامش یا راحتی که از یک محیط آرام روانی ناشی میشود.