graphologists
گرافولوژیست، فردی است که به مطالعه و تحلیل خط‌خوشی می‌پردازد تا ویژگی‌های شخصیتی افراد را دریابد.
graphomania
گرافومانیا، یک حالت روانی است که در آن فرد تمایل مداوم و غیرقابل کنترل به نوشتن دارد.
graphomaniac
گرافومانیاک، فردی است که به شدت و به صورت غیرمعمولی به نوشتن می‌پردازد.
graphomaniacal
گرافومانیاکال، صفتی است که به رفتار یا ویژگی مربوط به گرافومانیا اشاره دارد.
graphometer
گرافومتر، ابزاری است که برای اندازه‌گیری و تحلیل خصیصه‌های خط‌خوشی به کار می‌رود.
graphometry
گرافومتری، علم اندازه‌گیری و تحلیل ویژگی‌های خط‌خوشی است.
graphometric
گرافومتریک به فرآیند اندازه‌گیری و تجزیه و تحلیل شکل‌ها و داده‌ها به وسیله گراف‌ها اشاره دارد.
graphometrical
گرافومتریکالی به صفات یا ویژگی‌های مرتبط با اندازه‌گیری و تحلیل داده‌های گرافیکی اشاره دارد.
graphometrist
گرافومتریست به فردی اطلاق می‌شود که در اندازه‌گیری و تحلیل داده‌ها به کمک گراف‌ها تخصص دارد.
graphomotor
گرافوموتور به مهارت‌های حرکتی ظریفی اشاره دارد که برای نوشتن و ترسیم متکی به کنترل دقیق دست و انگشتان است.
graphonomy
گرافونومی به مطالعه ارتباط بین دست‌نویسی و ویژگی‌های روانی و شخصیتی فرد اشاره دارد.
graphophobia
گرافوفوبیا به ترس یا هراس از نوشتن و استفاده از کاغذ مرتبط است.
graphophone
گرافوفون، دستگاهی برای ضبط و پخش صدا که در اواخر قرن نوزدهم اختراع شد.
graphophonic
گرافوفونیک، اصطلاحی در زمینه یادگیری خواندن و نوشتن که به صداها و نشانه‌های نوشتاری اشاره دارد.
graphorrhea
گرافوره، نوشتن بیش از حد یا مفرط، خصوصاً در اثر اختلالات روانی یا عصبی.
graphoscope
گرافوسکوپ، دستگاهی برای مطالعه و بررسی متون و مستندات، به ویژه در علوم انسانی.
graphospasm
گرافواسپاسم، انقباض غیرارادی عضلات دست که باعث دشواری در نوشتن می‌شود.
graphostatic
گرافواستاتیک، اصطلاحی که به خواص استاتیک مواد در ارتباط با نوشتن و نگارگری اشاره دارد.
graphostatical
تحلیل و بررسی نیروها و اثرات آنها در سازه‌ها و ساختارها با استفاده از نمودارها.
graphostatics
شاخه‌ای از مکانیک که به بررسی نیروهای وارد بر و درون یک جسم و حرکات ناشی از آن می‌پردازد.
graphotype
نوع خاصی از گراف یا نمودار که برای نمایش داده‌ها و اطلاعات استفاده می‌شود.
graphotypic
مربوط به سبک‌ها و جنبه‌های مختلف نمودارها و گراف‌ها در نمایش اطلاعات.
grapy
دارای طراحی یا ویژگی‌های بصری شبیه به گرافیک یا هنر بصری.
grapier
به معنای دارای طراحی یا ویژگی‌های بصری شدیدتر و چشمگیرتر.
grapiest
به معنای دارای طعم و خصوصیات قوی یا برجسته گلابی است.
graping
عمل جمع‌آوری انگور از گیاه انگور.
graplin
نوعی پارچه سبک و خنک که معمولاً در لباس‌های تابستانی استفاده می‌شود.
grapline
نوار یا خطی که برای نگهداری چیزها در یک راستا یا در جای خود استفاده می‌شود.
graplines
شکل جمع گراپلین‌ها که به نوارها یا خط‌های نگهدارنده اشاره دارد.
graplins
به شکل جمع، اشاره به انواع مختلف پارچه‌های سبک دارد که برای لباس‌های تابستانی کاربرد دارند.
grapplement
گراپلمنت، تکنیکی در کشتی که شامل استفاده از قفل‌ها و کنترل حریف است.
grappler
گراپلر، فردی که در ورزش‌های کشتی و گرفتن تخصص دارد.
grapplers
گراپلرها، افرادی که در ورزش‌های کشتی و گرفتن فعالیت می‌کنند.
grapsidae
گراپسید، خانواده‌ای از خرچنگ‌ها که معمولاً در مناطق ساحلی زندگی می‌کنند.
grapsoid
گراپسوید، شکلی پزشکی که در برخی گونه‌های خرچنگ شایع است.
grapsus
گراپسوس، جنسی از خرچنگ‌ها که به خاطر رنگ‌های شاداب‌شان مشهور است.
grapta
گراپتا، موجودات آبزی کوچک که در دوران باستان و در اقیانوس‌ها زندگی می‌کردند.
graptolitha
گراپتولیتا، گروهی از فسیل‌ها که به عنوان شاخص‌های زمان زمین‌شناسی شناخته می‌شوند.
graptolithida
گراپتولیتیدا، زیرگروهی از بی‌مهرگان دریایی که معمولاً در سنگ‌های رسوبی یافت می‌شوند.
graptolithina
گراپتولیتینا، زیرگروهی از گراپتولیتا که در مطالعات باستان‌شناسی مورد استفاده قرار می‌گیرند.