hangtag
برچسب آویزان به معنای برچسبی که به یک محصول یا کالا متصل شده و اطلاعات مربوط به آن را نمایش میدهد.
hangtags
برچسبهای آویزان به معنای چندین برچسب که به محصولات مرتبط هستند و اطلاعات آنها را مشخص میکنند.
hangul
هانگول، الفبای رسمی کرهایها برای نوشتن زبان کرهای است که در قرن پانزدهم میلادی ایجاد شده است.
hangwoman
زن دار زن، به زنی اطلاق میشود که وظیفه اعدام مجرمان را بر عهده داشته باشد.
hangworm
کرم آویزان، نوعی کرم است که در شرایط خاص خود را از شاخهها آویزان میکند.
hangworthy
قابل دار زدن، به معنای شایسته بودن برای تحسین یا تمجید است.
hanif
هَنیف، به معنای کسی است که تنها خدا را میپرستد و به شرک و کفر مبتلا نیست.
hanifiya
هَنیفیَه، یکی از مکاتب فکری در اسلام است که به توحید و یکتاپرستی توجه خاصی دارد.
hanifism
هنفیسم، باور به یکتایی خدا در فرهنگهای باستانی، به ویژه در میان عربها، و پیش از ظهور اسلام.
hanifite
هنفیته، اشاره به پیروان مکتب یکتاپرستی که به باورهای ضمنی و فرهنگی اشاره دارد.
hanked
کشیدن و جمع کردن یک ماده (مانند پارچه یا طناب) به شکلی منظم و محکم.
hankerer
افرادی که به طور مکرر و با اشتیاق زیادی خواهان چیزهایی هستند.
hankerers
هوسکننده، به فردی اطلاق میشود که به شدت خواهان یا مشتاق چیزی است.
hankeringly
با اشتیاق شدید نسبت به چیزی صحبت کردن یا به چیزی فکر کردن.
hankerings
هوس به معنای آرزو یا تمایل شدید به چیزی است.
hanking
هوس کردن به معنای تمایل یا آرزو داشتن برای چیزی است.
hankle
پیچاندن مچ پا به معنای آسیب رساندن به ناحیه مچ پا است.
hanksite
هانکسایت، نوعی معدنی است که در زمینههای خاصی مورد مطالعه قرار میگیرد.
hankt
ه ک ت به معنای واضح کردن یا مشخص کردن مطلبی است.
hankul
هانگول، الفبای کرهای که در آن حروف با هم ترکیب شده و به کلمات تبدیل میشوند.
hanna
هانا، یک نام خاص که به معنای خوشبختی و شادمانی میباشد.
hannayite
هاناییت، یک نوع کانی که در شرایط خاص تشکیل میشود و به عنوان ماده معدنی کمیاب شناخته میشود.
hannibal
هانیبال، یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ که به خاطر حملههایش به روم شناخته شده است.
hannibalian
تاکتیکهای نظامی و استراتژیک هانیبال به عنوان هانیبالین شناخته میشود.
hannibalic
به جنگها و تعارضات تحت رهبری هانیبال اشاره دارد.
hano
هانو، نام یک شهر کوچک در کشور ایتالیا.
hanoi
هانوئی، پایتخت و بزرگترین شهر ویتنام.
hanologate
هانولوگیت، به معنای اجرای سختگیرانه یک قانون یا قاعده است.
hanover
هانوور، شهری در آلمان که به خاطر نمایشگاههای بزرگ خود شناخته شده است.
hanoverianize
هانورینیز، سازگار کردن چیزی با سبک یا ویژگیهای خاص هانوور.
hanoverize
هانورایز، مشابه کردن چیزی به ویژگیها یا ویژگیهای هانوور.
hans
هَنس، نامی مردانه که در زبان آلمانی رایج است.
hansa
هَنسه، نام اتحادیهای تجاری در اروپا که در قرنهای وسطی شکل گرفت.
hansardization
هَنسارد سازی، فرآیند ترسیم و نگارش رسمی مباحثات برای سوابق دولت یا مجلس.
hansardize
هَنسارد کردن، عمل تبدیل سخنرانیها به متن نوشتاری رسمی.
hanseatic
هَنسَتیک، مرتبط با هَنسه، به ویژه در زمینه تجاری و فرهنگی.
hansenosis
هَنسِنُز، اصطلاحی پزشکی برای اشاره به حالتهای مرتبط با بیماری جذام.
hansgrave
هانسگرِیو، نام یک روستای کوچک و زیبا در انگلستان.
hansomcab
کابین هانسوم، یک وسیله نقلیه چهار چرخ با صندلی در عقب و طراحی خاص، مخصوص حمل و نقل.
hant
هَنت، به معنای روح یا موجودی که میتواند در مکانهای خاص ظاهر شود.