hypomeral
هیپومرال به ویژگیهایی در زیرزمین گفته میشود که به لایههای خاص زمینشناسی مربوط میشود.
hypomere
هیپومره بخشی از بافتهای جنینی است که در شکلگیری برخی از ساختارهای بدن نقش دارد.
hypomeron
هیپومرون بخشی از ساختار بدنی حشرات است که به حفاظت از بدن کمک میکند.
hypometropia
هیپومتروپی حالتی است که در آن چشمها قادر به دیدن اشیای دور به وضوح نیستند.
hypomyotonia
هیپومیوپونیا به وضعیتی اطلاق میشود که در آن تنش عضلانی کمتر از حد معمول است.
hypomixolydian
هیپومیکسولیدی یک مقیاس موسیقایی است که در برخی سبکهای خاص استفاده میشود.
hypomnematic
هیپومنماتیک به تکنیکها یا الگوهایی اطلاق میشود که به بهبود حافظه و یادگیری کمک میکنند.
hypomnesia
هیپومنزیا، کاهش در توانایی به یادآوری اطلاعات، به ویژه اطلاعات جدید یا اخیر، است.
hypomnesis
هیپومنزیس به معنی کاهش توانایی در به یاد آوردن است که میتواند بر تعاملات روزمره تأثیر بگذارد.
hypomochlion
هیپوماشلیون، نقطهای ثابت در یک مکانیزم که به عنوان محور یا نقطه تکیه برای حرکت استفاده میشود.
hypomorph
هیپومورف به معنای شکل یا نسخهای سادهسازی شده از یک شی یا مفهوم است.
hypomorphic
هیپومورفیک به ویژگیهای مربوط به شکل یا نمایشی ساده است که بر جنبههای ضروری تأکید میکند.
hypomotility
هیپوموتیلیتی به کمتحرکی یا کاهش توانایی حرکت در بخشهای مختلف بدن اشاره دارد.
hyponasty
هیپوناتیک به سوژگونی برگها که به سمت بالا خم میشوند، اشاره دارد و معمولاً در گیاهانی که به نور پاسخ میدهند، دیده میشود.
hyponastic
هیپوناتیک به طور خاص به ویژگیها یا رفتارهای مرتبط با هیپوناتیکی اشاره دارد.
hyponastically
به صورت هیپوناتیک، اشاره به حرکات یا تغییرات گیاهان در پاسخ به محرکهای محیطی.
hyponea
هیپورنا به تنفس سطحی و کم عمق اشاره دارد.
hyponeas
هیپورناها به موارد متعدد تنفس سطحی اشاره دارد.
hyponeuria
هیپورنوری به میزان کم ادرار تولید شده اشاره دارد.
hyponychial
ناحیهای که در زیر نوک ناخن و روی ناخن قرار دارد.
hyponychium
بخشی از پوست در زیر نوک ناخن که از بستر ناخن محافظت میکند.
hyponymic
روابطی که در آن یک واژه خاصتر نسبت به یک واژه عمومیتر قرار میگیرد.
hyponymous
واژهای که به زیرمجموعهای خاص از یک دسته بزرگتر اشاره دارد.
hyponitric
تعیینکننده ترکیبات شیمیایی که دارای گروههای هایپونیترکی هستند.
hyponitrous
اسید هیپونیتروس، یک اسید آلی است که شامل نیتروژن و اکسیژن است و در شیمی استفاده میشود.
hyponoetic
حالت هیپونوئیک به تجربههایی اشاره دارد که در آستانه خواب دیدن؛ جایی که واقعیت و خیال با یکدیگر تداخل دارند.
hyponoia
هیپونویا به حالتی ذهنی اشاره دارد که در آن فرد دچار گمراهی یا اختلال در درک واقعیت میشود.
hyponoias
هیپونویاها به اشکال مختلفی از اختلال ادراک اشاره دارد که ممکن است در افراد مختلف با شدتهای متفاوتی بروز کند.
hyponome
هیپونوم به ساختارهای آناتومیک در برخی از حشرات اشاره دارد که در حرکت و پیمایش به آنها کمک میکند.
hyponomic
طراحی هیپونومیک به اصول و روشهایی اشاره دارد که به بهینهسازی عملکرد و کارایی فضاهای معماری کمک میکند.
hypoparia
هیپوپاریا، وضعیتی است که در آن مقدار پاریا در یک بافت یا سیستم کمتر از حد نرمال است.
hypopepsy
هیپوپپسی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن فرد توانایی هضم غذا را کاهش یافته است.
hypopepsia
هیپوپپسی به کاهش ترشح مایعات معده و در نتیجه مشکلات هضمی اطلاق میشود.
hypopepsinia
هیپوپپسینیا به وضعیتی اطلاق میشود که در آن سطح پپسین در معده پایین است.
hypopetaly
هیپوپتالی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن اندازه گلبرگها در گیاه کاهش یافته است.
hypopetalous
هیپوپتالوس به گیاهانی گفته میشود که دارای گلبرگهای کمی یا بدون گلبرگ هستند.
hypophalangism
هیپو فالانژیسم، به معنای وجود تعداد کمتری از استخوانهای انگشت در یک یا چند انگشت است.
hypophamin
هیپوفامین، ترکیبی که در بدن در فرآیندهای شیمیایی و بیوشیمیایی نقش دارد.
hypophamine
هیپوفامین، ماده شیمیایی مغزی که ممکن است در تنظیم حالات عاطفی و دیگر عملکردهای عصبی مؤثر باشد.