hololith
هولو لیت به شکل‌گیری‌های سنگی گفته می‌شود که از یک توده جامد واحد تشکیل شده‌اند.
holomastigote
هولوماستیگوت به نوعی موجود زنده تک‌سلولی اطلاق می‌شود که دارای پرچمک‌های مخصوص است.
holometabola
هولومتابولا به گروهی از insects گفته می‌شود که در طی چرخه زندگی خود دگردیسی کامل را پشت سر می‌گذارند.
holometabole
هولومتابول به حشراتی گفته می‌شود که دگردیسی کامل دارند و در طی زندگی خود مراحل مختلفی را تجربه می‌کنند.
holometaboly
هولومتابولی به معنای دگردیسی کامل است که در آن حشرات به طور کامل از یک مرحله به مرحله دیگر تغییر می‌کنند.
holometabolian
هولومتابولیان به حشراتی نسبت داده می‌شود که در چرخه زندگی خود دگردیسی کامل دارند.
holometabolic
هولومتابولیک به ویژگی‌های حشراتی اشاره دارد که دگردیسی کامل دارند و در این مراحل رشد آنها دچار تغییراتی می‌شود.
holometabolism
هولومتابولیسم به فرایند دگردیسی کامل در حشرات اشاره دارد که در آن این موجودات از مرحله لارو به بزرگ‌سال توسعه می‌یابند.
holometabolous
هولومتابولوس به حشراتی اطلاق می‌شود که در چرخه زندگی خود سه مرحله زندگی تخم، لارو و بالغ را طی می‌کنند.
holometer
هولومتر ابزاری است برای اندازه‌گیری دقیق فاصله‌ها.
holomyaria
هولومیاریا به مجموعه‌ای از نرم‌تنان دوکفه‌ای اطلاق می‌شود که به دلیل ویژگی‌های خاص خود در دسته‌بندی قرار می‌گیرند.
holomyarian
هولومیاریان به موجوداتی اشاره دارد که دارای ویژگی‌های آناتومیکی خاص مشترکی هستند.
holomyarii
هولومیاریان به دسته‌ای از جانوران دریایی اشاره می‌کند که در یک طبقه‌بندی مشخص قرار می‌گیرند.
holomorph
هولومورف به شکلی اطلاق می‌شود که در آن موجودات در مراحل مختلف زندگی متفاوتی وجود دارند.
holomorphy
هولوفرمی به معنی وجود خاصیت تحلیلی (هولومورفیک) در یک تابع پیچیده در یک ناحیه معین است.
holomorphic
تابع هولومورفیک به تابعی اطلاق می‌شود که در هر نقطه‌ای از دامنه‌اش مشتق‌پذیر و تحلیل‌پذیر باشد.
holomorphism
هولوفرمی به مفهوم خاصیت تحلیلی و وجود مشتقات در توابع پیچیده گفته می‌شود.
holomorphosis
هولوفرموز به تغییر حالت و ویژگی‌های یک تابع هولومورفیک اطلاق می‌شود.
holoparasite
هولوپارازیت به موجودات زنده‌ای گفته می‌شود که صرفاً وابسته به میزبان خود برای تأمین همه مواد غذایی می‌باشند.
holoparasitic
هولوپارازیتیک به صفاتی اطلاق می‌شود که مرتبط با گیاهان یا موجودات زنده‌ای است که به طور کامل به میزبان خود برای تأمین مواد غذایی وابسته‌اند.
holophane
هولوفن، شیشه‌ای که به گونه‌ای طراحی شده‌است که نور را به طور یکنواخت توزیع نماید.
holophyte
هولوفیت، گیاهی که در محیط‌های شور و آب‌نمک زندگی می‌کند.
holophotal
هولوفوتال، مربوط به سیستمی که نور را به شکلی خاص توزیع می‌کند.
holophote
هولوفوت، دستگاهی نوری برای متمرکز کردن نور.
holophotometer
هولوفوتومتر، ابزاری برای اندازه‌گیری توزیع نور.
holophrase
هولوفراز، کلمه‌ای که یک مفهوم یا ایده را به‌طور کامل بیان می‌کند.
holophrases
هولوفرزها، عبارت‌های یک‌کلمه‌ای هستند که معنای کامل‌تری دارند و به‌ویژه در زبان‌شناسی کودکانه به کار می‌روند.
holophrasm
هولوفرزم به استفاده از کلمات تک برای بیان ایده‌های تمام و کمال اشاره دارد.
holophrastic
هولوفرستیک به عباراتی اشاره دارد که با استفاده از یک کلمه، مفهوم کامل‌تری را منتقل می‌کنند.
holoplankton
هولوی پلانکتون، موجوداتی هستند که در مرحله خونمری خود به طور دائم در آب ساکن هستند.
holoplanktonic
هولوی پلانکتونیک به موجوداتی اشاره دارد که به طور دائمی در شرایط پلانکتونیک زندگی می‌کنند.
holoplexia
هولوپلکسی به ساختارهای پیچیده‌ای در زبان و تفکر اشاره دارد.
holopneustic
موجودی که ناحیه‌های تنفسی‌اش به صورت طولی در بدن قرار دارد.
holoproteide
پروتئینی که تنها شامل آمینو اسیدها باشد و هیچ عنصر دیگری نداشته باشد.
holoptic
ویژگی دیدی که در آن موجود می‌تواند به طور همزمان در تمام جهات را ببیند.
holoptychian
گروهی از ماهی‌های پیشاتاریخی که در زمان‌های دور وجود داشته‌اند.
holoptychiid
خانواده‌ای از ماهی‌ها که ویژگی‌هایی خاص و منقرض‌شده دارند.
holoptychiidae
خانواده‌ای از ماهی‌های پیشاتاریخی که در مطالعات علمی مورد بررسی قرار می‌گیرند.
holoptychius
هولوپتیچیوس، یک جنس منقرض شده از ماهی‌های استخوانی است که در دوره‌های پیشاتاریخی زندگی می‌کردند.
holoquinoid
هولوکویینوئید، به نوعی ساختار یا مواد اشاره دارد که ویژگی‌های خاصی دارند.