hordenine
هورنین، ترکیبی شیمیایی است که به طور طبیعی در گیاهان خاصی وجود دارد و ممکن است تأثیراتی بر روی بدن انسان داشته باشد.
hordeola
هوردهولا، عفونتی است که در نزدیکی مژهها ایجاد میشود و معمولاً به صورت برآمدگی در پلک ظاهر میشود.
hordeolum
هوردهولوم، عفونتی است که در غدد چربی پلک رخ میدهد و به شکل برآمدگی قرمز و دردناک ظاهر میشود.
hordeum
هوردیوم، یک جنس از گیاهان علفی است که عمدتاً برای تولید مواد غذایی و خوراک دام کشت میشود.
hording
هوردینگ، عمل انبار کردن و نگهداری بیش از حد اشیاء یا مواد، معمولاً به دلیل ترس از کمبود.
hordock
هورداک، ابزاری است که در کشاورزی برای کار روی خاک و آمادهسازی زمین استفاده میشود.
hore
هور گیاهی است که در خانواده گیاهان گلدار قرار دارد و انواع مختلفی دارد.
horehoond
هورهووند نژادی از سگها است که به خاطر تواناییهای خود در شکار و نگهبانی مشهور است.
hory
هور به معنی ناهموار و پرشیب میباشد.
horim
هوریم به حرکات خاص یا تکنیکهایی اطلاق میشود که در رقصهای سنتی استفاده میشود.
horismology
هوریسماولوژی علمی است که به مطالعه گویشهای خاص و تغییرات زبانی میپردازد.
horizometer
هوریزومتر ابزاری است که برای اندازهگیری زوایای افقی در پروژههای مهندسی و نقشهبرداری به کار میرود.
horizonal
افقی، مربوط به سمت چپ و راست یا موازی با افق.
horizonless
بدون افق، جایی که نمیتوان مرز میان زمین و آسمان را دید.
horizontalism
افقگرایی، اصولی است که بر برابری و عدم سلسلهمراتب تأکید میکند.
horizontality
افقی بودن، ویژگیای که به سمت افق یا بالای سطح زمین اشاره دارد.
horizontalization
افقیسازی، فرآیندی که در آن ساختارهای عمودی به شکل افقی تغییر میکنند.
horizontalize
افقی کردن، به موقعیت افقی تغییر دادن یا ترتیب دادن.
horizontalness
افقی بودن به معنای سطحی بودن یا عدم شیب است و به جریان یا ارزیابی موقعیت افقی اشاره دارد.
horizontic
مربوط به افق یا خط افقی که به طراحی و زیباییشناسی اشاره دارد.
horizontical
مربوط به حالت یا ویژگی افقی، که برای توصیف عناصر بصری استفاده میشود.
horizontically
به طور افقی، به حالت افقی اشاره دارد و در توصیف موقعیت یا راستا استفاده میشود.
horizonward
به سمت افق، از نظر موقعیت یا جهتگیری به سوی خط افق.
horkey
اختلاف و بحثی که معمولا در یک گروه یا جمع در مورد مسائل یا قوانین ایجاد میشود.
horla
هورلا موجودی خیالی است که در برخی از داستانها و آثار ادبی توصیف شده و معمولاً نمادی از اضطرابها و ترسهای ناشناخته است.
horme
هورم یک اصطلاح فلسفی است که به معنای انرژی، انگیزه یا اشتیاق برای عمل کردن استفاده میشود.
hormephobia
هورمفوبیا ترس از انگیزه و انرژی برای عمل کردن است که ممکن است موجب محدودیتها و مشکلات شخصی شود.
hormetic
هورمتی به پدیدهای اشاره دارد که در آن استرسهای کم شدت باعث افزایش سلامت و تابآوری میشوند.
hormic
هورمیک به تأثیرات و اصولی اشاره دارد که در بهینهسازی سلامت و بهبود کیفیت زندگی نقش دارند.
hormigo
هورمیگو به نوعی رفتار اشاره دارد که در آن فرد انرژی و انگیزه را به دیگران منتقل میکند.
hormion
هورمیون، نوعی پروتئین که در دنیای طبیعی وجود دارد و در گیاهان مختلف مشاهده میشود.
hormism
هورمیسم، اصطلاحی است که به تأثیرات هورمونی بر رفتار و حالتهای روانی اشاره دارد.
hormist
هورمیست، فردی که به مطالعه و تحقیق در مورد اثرات هورمونها بر موجودات زنده میپردازد.
hormogon
هورموگون، عنصری در برخی ساختارهای باکتریایی که نقش مهمی در زندگی میکروبی دارد.
hormogonales
هورمونیگنالها، اصطلاحاتی که به ویژگیهای خاصی در ساختار باکتریایی اشاره دارند.
hormogoneae
هورموگونیها، گروهی از جلبکها که از طریق فتوسنتز انرژی تولید میکنند.
hormogoneales
هورموگونئالها، گروهی از جانداران پروکاریوتی هستند که به سیانوباکتریها تعلق دارند و در اکوسیستمهای آبی یافت میشوند.
hormogonium
هورموگونیوم، تودهای از سلولهای متحرک و زنده است که در برخی از سیانوباکتریها به عنوان یک روش پراکنش عمل میکند.
hormogonous
هورموگون، اصطلاحی است که به توانایی برخی گیاهان برای تولید هورموگونیوم اشاره دارد.
hormonally
به طور هورمونی، به وضعیت یا فرآیندهایی اشاره دارد که تحت تأثیر هورمونها هستند.