horsecars
وسایل نقلیهای که با اسبها کشیده میشوند و معمولاً به صورت عمومی استفاده میشوند.
horsecart
کالسکهای که توسط اسب کشیده میشود و معمولاً برای حمل بار استفاده میشود.
horsecloth
پوشش اسب، پارچهای است که برای محافظت از بدن اسب در شرایط مختلف جوی استفاده میشود.
horsecloths
پوششهای اسب، انواع مختلفی از پارچهها یا پتوها هستند که برای محافظت از اسبها تولید میشوند.
horsecraft
هنر اسب به تواناییها و مهارتهایی اشاره دارد که شامل مدیریت، پرورش و آموزش اسبها میشود.
horsedom
اسبخانه، مکان خیالی است که در آن اسبها و موجودات جادوئی زندگی میکنند، و معمولاً در ادبیات تخیلی ذکر میشود.
horsedrawing
طراحی اسب، به فعالیت هنری تصویرسازی و ترسیم تصویرهای اسبها اشاره میکند.
horseess
اسبگونه، به اقلام یا ویژگیهای مرتبط با اسبها اشاره دارد و به طور کلی در صنعت اسبداری استفاده میشود.
horsefair
نمایشگاهی که در آن اسبها به نمایش گذاشته میشوند و معمولاً شامل خرید و فروش یا مزایده اسبهاست.
horsefeathers
اصطلاحی است که به معنای خرافات یا حرفهای پوچ و بیمعنی استفاده میشود.
horsefight
مبارزه بین دو یا چند اسب، معمولاً در یک محیط کنترلشده.
horsefish
ماهیای که به خاطر شکل خاص و ظاهر غیرمعمولش معروف است.
horsefishes
نوعی از ماهیها که به خاطر ویژگیها و تنوعشان شناخته میشوند.
horseflower
گل اسب، نوعی گیاه که به خاطر رنگهای زیبا و براقش شناخته میشود و معمولاً در زمینهای باز و مرتع میروید.
horsefoot
پا اسبی، نوعی گیاه که به خاطر استفادهاش در تغذیه حیوانات و همچنین خواص داروییاش شناخته میشود.
horsegate
دروازه اسب، نوعی دروازه است که به ویژه برای ورود و خروج اسبها طراحی شده است.
horsehaired
موی اسب، به الیافی اطلاق میشود که از موی اسب گرفته شده و در تولید محصولات مختلف به کار میرود.
horsehead
سر اسب، به شکل یا قسمتی از یک شیء یا تصویر اطلاق میشود که نمایانگر سر یک اسب باشد.
horseheads
سرهای اسب، به شکل یا قسمتهایی از اسب اشاره دارد که ممکن است در هنر یا بازیها مورد استفاده قرار گیرد.
horseheal
بهبود زخم و آسیبها، بهویژه در مورد حیوانات.
horseheel
قسمتی از پا یا سم اسب که موجب توانایی حرکت و تحمل وزن میشود.
horseherd
گلهای از اسبها تحت مدیریت یک فرد.
horsehide
پوست اسب، که به عنوان منبعی برای تولید چرم مورد استفاده قرار میگیرد.
horsehides
چندین پوست اسب که در صنایع مختلف کاربرد دارند.
horsehood
نوع پوششی برای محافظت از سر و گردن اسب در شرایط جوی مختلف.
horsehoof
سم اسب، پای سخت و محکم اسب که معمولاً برای راه رفتن و دویدن استفاده میشود.
horseier
اسبتر، صفت مقایسهای برای توصیف اسبی که به لحاظ ویژگیهای خاص بیشتر از دیگری به اسب بودن نزدیک است.
horseiest
اسبتر، صفت عالی برای توصیف اسبی که بیشترین خصوصیات اسبی را دارد.
horsejockey
جوان اسبران، شخصی که بر روی اسب در مسابقات سوار میشود و اسب را هدایت میکند.
horsekeeper
اسبدار، شخصی که مسئولیت نگهداری و مراقبت از اسبها را بر عهده دارد.
horsekeeping
نگهداری از اسب، عمل یا روند مراقبت و نگهداری از اسبها.
horselaugher
خندهدار و بامزه، فرد یا شخصیتی که دیگران را به خندیدن وادار میکند.
horseleach
شخصی که از دیگران استفاده میکند و هیچ کمکی نمیکند.
horsely
به طرز زیبا و فریبنده، به ویژه به خوبی و زیبایی اشاره دارد.
horselike
شبیه به اسب، به شکل و ویژگیهای اسب اشاره میکند.
horseload
مقدار زیادی از کار یا وظایف که باید انجام شود.
horselock
قفل اسب، ابزاری برای نگه داشتن و محکم کردن اسب در محل خود.
horsemastership
اسبداری، مهارت و علمی که به کار با اسبها و تربیت آنها مرتبط است.