incocted
بی‌تهیه، حالتی که مخلوط‌ها یا ترکیب‌ها به درستی تهیه نشده‌اند.
incoercible
غیرقابل اجبار، اصطلاحی است برای توصیف ویژگی یا حالتی که تحت هیچ فشاری نمی‌توان تغییر داد.
incoexistence
عدم همزیستی، وضعیتی است که در آن گروه‌ها یا موجودات مختلف نمی‌توانند در کنار هم وجود داشته باشند.
incoffin
در تابوت قرار دادن، عمل قرار دادن یک چیز درون یک محفظه یا تابوت.
incogent
غیرقانع‌کننده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که استدلال یا دلایل ارائه‌شده موثر و قانع‌کننده نیستند.
incogitability
غیرقابل تفکر بودن، وضعیتی است که یک موضوع یا مفهوم در آن به حدی پیچیده است که نمی‌توان به آسانی به آن فکر کرد.
incogitable
غیرقابل تفکر، به وضعیتی اطلاق می‌شود که حل یا فهم آن به شدت دشوار است.
incogitance
عدم تفکر، بی‌فکری یا غفلت در برخورد با مسائل و حالاتی که نیاز به تأمل و بررسی دارند.
incogitancy
عدم تفکر، وضعیتی که در آن فرد توجه کافی به مسائل ندارد.
incogitant
بی‌توجه، غافل از اوضاع و احوال یا پیامدها.
incogitantly
به‌صورت بی‌فکر و بدون رعایت جزئیات.
incogitative
اندیشمند، دارای تمایل به تفکر و تأمل.
incognita
ناشناس، موضوع یا هویتی که ناشناخته است.
incognite
ناشناس، به کسی که در معرض دیدعموم نیست و شناخته نمی‌شود.
incognitive
نااگاه، اشاره به عدم آگاهی یا دانش نسبت به موضوعی.
incognizability
ناشناختی، مفهومی که به عدم توانایی در شناخت یا درک چیزی اشاره دارد.
incognizable
ناشناختنی، به چیزی که نمی‌توان آن را شناخت یا درک کرد.
incognizance
عدم آگاهی، حالت یا ویژگی نداشتن آگاهی یا شناخت.
incognoscent
ناشناس، اشاره به فرد یا گروهی که در نظر عموم شناخته شده نیست.
incognoscibility
نامشخص بودن، حالتی که در آن چیزی قابل شناختن یا درک نیست.
incognoscible
نامشخص، چیزی که نمی‌توان آن را شناخت.
incogs
چرخ‌دنده‌های نامشخص، نوعی چرخ‌دنده که به طور مشخص تعریف نمی‌شود.
incoherentific
نامفهوم، حالتی که در آن چیزها غیرقابل درک و گیج‌کننده هستند.
incoherently
به صورت نامفهوم، حالتی که در آن فرد به وضوح صحبت نمی‌کند.
incoherentness
نامفهوم بودن، حالتی که در آن افکار یا صحبت‌ها واضح نیست.
incohering
ناهمخوانی، اشاره به عدم وضوح یا سازگاری در صحبت‌ها یا افکار دارد.
incohesive
ناهمبسته، به معنای عدم وجود وحدت یا ارتباط منطقی بین اجزاء است.
incoincidence
اتفاق غیر منتظره، به معنای پیشامدی که به صورت تصادفی و غیرمنتظره رخ داده است.
incoincident
غیرمتقارن، به معنای اینکه دو یا چند پدیده به هم مرتبط نیستند.
incolant
غیر قابل نفوذ، به معنای عدم قابلیت عبور مایعات یا گازها از یک ماده است.
incolumity
امنیت، به معنای حالت سلامت یا عدم آسیب پس از یک واقعه خطرناک.
incomber
به معنای موجودی یا چیزی که به عنوان مانع یا دغدغه محسوب می‌شود.
incombining
ویژگی یا توانایی عدم ترکیب یا ادغام با دیگر عناصر یا اجزاء.
incombustibility
ویژگی یا حالت عدم قابلیت احتراق.
incombustibleness
حالت یا ویژگی عدم قابلیت احتراق.
incombustibly
به طور غیر قابل احتراق، برای توصیف حالت یا ویژگی یک شیء.
incombustion
حالت یا فرآیند عدم احتراق.
incomeless
بی‌درآمد به کسی گفته می‌شود که هیچ درآمدی ندارد یا دچار کمبود مالی است.
incommend
ستودن یا تحسین کردن کسی یا چیزی.
incommensurability
حالت یا کیفیتی که در آن دو چیز نمی‌توانند اندازه‌گیری یا مقایسه شوند.