inquisitress
زن کنجکاو یا پرسشگر.
inquisitrix
زن کنجکاو یا پرسشگر، معمولاً با ساختار حقوقی یا مذهبی.
inquisiturient
کنجکاو، جستجوگر و در پی پیدا کردن اطلاعات و دانش بیشتر.
inracinate
عمیق کردن، نفوذ دادن فکر یا ایده‌ای به طور عمیق در ذهن افراد.
inradii
شعاع داخلی، فاصلهٔ مرکز یک شکل هندسی تا نزدیک‌ترین نقطه از لبه آن شکل.
inradius
شعاع داخلی، شعاع دایره‌ای است که در یک چندضلعی قرار دارد و تمام اضلاع آن را لمس می‌کند.
inradiuses
شعاع‌های داخلی، به عنوان واحدهای اندازه‌گیری برای بیان شعاع داخلی شکل‌های مختلف به کار می‌روند.
inrail
خط‌کشی، قراردادن نوار یا خط در کنار چیزی، به ویژه برای ایمنی.
inreality
در واقع، به معنای واقعی یا واقعی بودن چیزی اشاره می‌کند.
inregister
هماهنگی یا تناسب یک صدا یا سبک نوشتاری با موقعیت یا مخاطب خاص.
inrigged
دستکاری شده یا غیرمنصفانه به گونه‌ای که نتیجه به نفع یک طرف تغییر کند.
inrigger
فرد یا دستگاهی که مسئول تثبیت و پشتیبانی تجهیزات است.
inrighted
به معنای صحیح کردن یا بازگرداندن به حالت درست.
inring
به معنای در قالب یا محیط مشخصی قرار دادن یا شکل دادن به چیزی.
inroader
ورودکننده، کسی که به محلی بدون اجازه وارد می‌شود.
inrol
ثبت نام کردن برای شرکت در یک دوره یا برنامه.
inroll
ثبت نام کردن برای یک دوره آموزشی یا کلاس.
inrolling
عمل ثبت نام یا ورود افراد به یک برنامه یا دوره.
inrooted
ریشه‌دار، به شدت به یک فرهنگ یا سنت وابسته است.
inrub
مالیدن یا کشیدن یک ماده بر روی سطحی.
inrun
دویدن و سرعت گرفتن به سمت یک نقطه، معمولاً در ورزش‌های پرشی؛ به معنی یافتن ریتم و شتاب برای عملکرد بهتر است.
inrunning
حرکتی پیوسته و سریع که در آن فرد به صورت مداوم می‌دود، معمولاً به سرعت و استقامت اشاره دارد.
inruption
نفوذ و ورود یک ماده به درون یک سطح دیگر، معمولاً به مواد طبیعی مانند گدازه یا زمین‌شناسی اشاره دارد.
insabbatist
یک فرد یا گروهی که به اجرای قواعد سخت در خصوص استراحت و وقفه اهمیت می‌دهد.
insack
محصور کردن یا مسدود کردن یک منطقه به دلایل امنیتی یا جلوگیری از دسترسی.
insafety
احساس عدم امنیت و آرامش در یک محیط خاص.
insagacity
نسخه‌ای از عدم توانایی در درک یا قضاوت صحیح در موقعیت‌ها یا موضوعات خاص.
insalivate
به معنای تولید بزاق توسط غدد بزاقی.
insalivated
عملی است که در آن غذا یا چیزی با بزاق ترشح می‌شود.
insalivating
عمل ترشح بزاق در پاسخ به محرک‌های غذایی.
insalivation
عمل ترشح بزاق به عنوان بخشی از فرآیند معین هضم.
insalubriously
به معنای ناسالم یا مضر برای سلامتی.
insalubriousness
ناسالمی به وضعیت یا ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که تأثیر منفی بر سلامت دارند.
insalubrity
ناسالم بودن به کیفیتی اطلاق می‌شود که مفید برای سلامتی نیست.
insalubrities
ناسالمی‌ها به ویژگی‌ها یا شرایطی اطلاق می‌شوند که تأثیر منفی بر سلامت دارند.
insalutary
ناسالم به شرایطی اطلاق می‌شود که به سلامت آسیب می‌زند.
insalvability
غیرقابل نجات بودن به کیفیت یا وضعیتی اطلاق می‌شود که نمی‌توان آن را نجات داد.
insalvable
غیرقابل نجات به ویژگی یا وضعیتی اطلاق می‌شود که نمی‌توان آن را نجات داد یا به حالت اولیه بازگرداند.
insame
بی‌خود، دیوانه‌وار، به معنی رفتارهایی که غیرمعقول و ناپایدار هستند.
insanable
غیرقابل حل، به وضعیتی اشاره دارد که حل کردن آن تقریباً غیرمحتمل به نظر می‌رسد.