insureds
بیمهشدگان، افرادی که بیمهنامه دارند و در صورت خسارت میتوانند از معافیتها و مزایای بیمه استفاده کنند.
insuree
بیمهشده، فردی است که بیمهنامه را معتبر میسازد و بر اساس این بیمه حقوق و مزایا دریافت میکند.
insurge
شورش کردن، قیام کردن، علیه یک وضعیت یا رژیمی اقدام به شورش کردن.
insurgentism
مفهوم فعالیت و ایدههای شورشی، به ویژه در شرایط خاص سیاسی یا اجتماعی.
insurgescence
ظهور یا فعالیت شورش، زمانی که گروهی بر علیه یک سیستم قیام میکند.
insurmountably
به طور غیرقابل عبور، به شکلی که نمیتوان بر آن غلبه کرد.
insurpassable
غیرقابل شکست، به معنای بهتر از هر چیز دیگری در نظر گرفته شدن.
insurrect
قیام کردن، به معنای شورش یا سرکشی علیه حکومت.
insurrectional
مربوط به قیام، به معنای داشتن ویژگیهای شورش یا اقدام مسلحانه.
insurrectionally
به صورت قیامطلبانه، به معنای انجام اقداماتی که به شورش منجر میشود.
insurrectionary
مربوط به قیام، به معنای فعالیتهایی که به شورش منجر میشود.
insurrectionise
عملی که در آن کسی سعی میکند تا دیگران را به شورش علیه قدرت ترغیب کند.
insurrectionism
مکتبی که بر شورش یا قیام برای دستیابی به هدفهای سیاسی تأکید دارد.
insurrectionists
شورشگران، افرادی که در یک شورش یا قیام علیه یک دولت یا سیستم قانونی شرکت میکنند.
insurrectionize
شورشگر کردن، به عمل شورش علیه یک سیستم سیاسی یا اجتماعی روی آوردن.
insurrectionized
شورشگر شده، بیانگر زمانی که یک جمعیت یا منطقه تحت تأثیر شورش قرار میگیرد.
insurrecto
شورشگر، فردی که در یک قیام یا شورش علیه یک سیستم سیاسی یا اجتماعی شرکت میکند.
insusceptibility
عدم حساسیت، ناتوانی در تحت تأثیر قرار گرفتن یا مقاوم بودن در برابر فشارها یا تاثیرات منفی.
insusceptibly
به طور غیرحساس، در وضعیتی که فرد تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
insusceptive
غیراحساس، ناتوان در تحت تأثیر قرار گرفتن یا پاسخ دادن به محرکها.
insuspect
مشکوک، به معنای برساختن شک و تردید در مورد صحت یا درستی چیزی.
insusurration
شکوه، صدای ملایم یا افتی که از حرکات نرم به وجود میآید.
inswamp
در باتلاق فرو رفتن، به موقعیتی اشاره دارد که جایی به شدت نرم و مرطوب باشد که حرکت در آن دشوار است.
inswarming
انبوه شدن، به تجمع یا هجوم ناگهانی یک گروه اشاره دارد، معمولاً در مورد حشرات.
inswathe
در پوشش قرار دادن یا پیچاندن به طوری که محافظت شود.
inswathed
به معنای پیچیده یا در پوشش قرار داده شده، به ویژه به لحاظ حفاظت.
inswathement
پیچیدگی یا پوشش دادن به چیزی برای محافظت و حفظ آن.
inswathes
بسترها یا لایههای پارچهای که برای پوشش یا تزئین استفاده میشوند.
inswathing
پوشاندن چیزی با لایهای یا پارچهای، به طور کامل پوشاندن یا احاطه کردن.
insweeping
به معنای آمدن یا ورود به طرز چشمگیری، معمولاً به صورت فیزیکی.