intourist
مسافری که به کشورهای مختلف سفر می‌کند و تمایل دارد از فرهنگ‌ها آشنا شود.
intower
عمل تبدیل یا ساخت یک بنا به حالت برج مانند.
intown
در منطقه شهری یا مربوط به یک شهر خاص.
intoxation
حالت یا شرایطی که به دلیل مصرف الکل یا مواد مخدر ایجاد می‌شود.
intoxicable
قابل مسمومیت، اشاره به موادی که می‌توانند اثرات سمی بر روی انسان بگذارند.
intoxicantly
به طرز مسموم‌کننده‌ای، به گونه‌ای که احساس خوشی یا نشئگی ایجاد کند.
intoxicatedly
به طرز مسموم‌کننده‌ای، حالتی که معمولاً به اثرات الکل یا مواد مخدر اشاره دارد.
intoxicatedness
حالت مسمومیت، وضعیت داشتن اثرات مواد مخدر یا الکل.
intoxicatingly
به طرز مسموم‌کننده‌ای، به گونه‌ای که احساس خوشحالی یا نشئگی ایجاد کند.
intoxicative
مسموم‌کننده، اشاره به خاصیتی که می‌تواند اثرات سمی یا نشئگی ایجاد کند.
intoxicatively
به طرز مسحورکننده‌ای، به گونه‌ای که باعث گیجی یا شگفتی شود.
intoxicator
ماده‌ای که باعث مستی یا گیجی شود.
intoxicators
موادی که موجب مستی یا گیجی می‌شوند.
intr
مخفف واژه داخلی یا درون.
intraabdominal
مربوط به فضای داخلی شکم.
intraarterial
مربوط به داخل شریان.
intraarterially
داخل شریان: به معنای وارد کردن یا تزریق مواد به داخل شریان است.
intrabiontic
داخل بیونتیک: به روابط و تعاملات داخل موجودات زنده اشاره دارد.
intrabranchial
داخل برانشی: به ساختارها یا ویژگی‌های مرتبط با برانش‌ها اشاره دارد.
intrabred
درون‌نژاد: به نسل‌ها یا جمعیت‌هایی اشاره دارد که در نتیجه تلاقی اعضای مرتبط به وجود آمده‌اند.
intrabronchial
داخل برونشی: به وضعیت‌ها یا درمان‌هایی که در داخل برونش‌ها قرار دارند، اشاره دارد.
intrabuccal
داخل دهانی: به عملی اشاره دارد که در داخل حفره دهان انجام می‌شود.
intracalicular
درون‌سلولی به موقعیتی در داخل سلول‌ها اطلاق می‌شود.
intracanalicular
درون‌کانالی به نقطه‌ای اطلاق می‌شود که در داخل یک کانال قرار دارد.
intracanonical
درون‌کانونی به متون یا آثار ادبی خاصی اشاره دارد که در دایره‌ای معتبر شناخته می‌شوند.
intracapsular
درون‌کپسولی به آسیب‌ها یا شرایطی اطلاق می‌شود که در داخل کپسول مفصلی وجود دارند.
intracardiac
درون‌قلبی به مواردی اشاره دارد که در داخل قلب واقع شده‌اند.
intracardial
درون‌قلبی به شرایط و ویژگی‌هایی اشاره دارد که در داخل قلب قابل مشاهده‌اند.
intracardially
درون قلبی، به وضعیتی اطلاق می‌شود که یک عمل یا اقدام در درون قلب انجام می‌شود.
intracarpal
داخل مچ، به ساختارها یا شرایطی اشاره دارد که درون مچ دست قرار دارند.
intracarpellary
درون کارپلی، به فضایی اطلاق می‌شود که بین ساختارهای کارپ در مچ دست وجود دارد.
intracartilaginous
درون غضروفی، به شرایطی اشاره دارد که در داخل بافت غضروفی رخ می‌دهد.
intracellularly
درون سلولی، به فرآیندها یا فعالیت‌هایی اشاره دارد که در داخل سلول‌ها رخ می‌دهند.
intracephalic
درون مغزی، به ساختارها یا فعالیت‌هایی اشاره دارد که در داخل مغز قرار دارند.
intracerebellar
درباره یا مربوط به ناحیه ای در داخل مخچه، بخشی از مغز که در کنترل حرکات و تعادل نقش دارد.
intracerebral
مربوط به داخل مغز، به ویژه در زمینه شرایط پزشکی و آسیب‌ها.
intracerebrally
به روشی که در داخل مغز انجام می‌شود، معمولاً در زمینه پزشکی.
intracervical
مربوط به داخل گردن، به ویژه در زمینه‌های پزشکی و جراحی.
intrachordal
مربوط به داخل رشته‌های صوتی، که در تولید صدا نقش دارند.
intracistern
مربوط به داخل سیستمی که مایعات مغزی-نخاعی را در خود دارد.