irregulation
وضعیتی که در آن نظارت یا قانونی وجود ندارد و ممکن است منجر به رفتارهای نامناسب شود.
irregulous
غیر منظم به حالتی اطلاق میشود که در آن عدم ثبات یا عدم تطابق وجود دارد.
irrejectable
غیرقابل رد، به معنای چیزی که نمیتوان آن را رد کرد یا نادیده گرفت.
irrelapsable
غیرقابل عودت، به معنای وضعیتی که به حالت قبلی باز نگردد.
irrelate
غیر مرتبط بودن، به معنای اینکه چیزی به طور واضح به چیزی دیگر مرتبط نباشد.
irrelated
غیر مرتبط بودن، به معنای عدم ارتباط یا وابستگی بین دو یا چند چیز.
irrelation
عدم رابطه، به معنای عدم وجود یک ارتباط واضح یا وابستگی.
irrelatively
به طور غیر نسبی، به معنای وجود یک اهمیت یا ارتباط که به طور مستقیم قابل شناخت نیست.
irrelativeness
بیاهمیتی، عدم ارتباط، زمانی که چیزی ارتباطی با موضوع ندارد.
irrelevantly
به طور بیربط، بیان نظر یا اطلاعاتی که ارتباطی با موضوع ندارد.
irrelievable
غیرقابل جبران، چیزی که دیگر امکان ترمیم یا اصلاح ندارد.
irreligionism
بیدینی، عدم اعتقاد یا بیمیلی به دین و مذهب، وضعیتی که در آن فرد از باور به خدا و اصول مذهبی فاصله میگیرد.
irreligionist
بیدین، فردی که به هیچ دین یا مذهب خاصی اعتقاد ندارد و ممکن است نظرات فلسفی یا معنوی خود را داشته باشد.
irreligionize
به بیدینی تبدیل کردن، عملی که طی آن فرد سعی میکند باورهای مذهبی را از زندگی خود حذف کند.
irreligiosity
بیدینی، حالتی که در آن فرد هیچ احساس مذهبی ندارد و ممکن است از مراسم یا ادیان خود فاصله بگیرد.
irreligiously
به صورت بیدینی، زندگی یا عمل به طریقی که در آن نیازی به مذهب احساس نمیشود.
irreligiousness
وضعیتی که در آن فرد به مذهب یا اصول دینی اعتقاد ندارد، و ممکن است به دنبال یافتن معنای زندگی به شیوههای غیر مذهبی باشد.
irreluctant
بیمیل نبودن، به معنای عدم تردید یا تمایل به انجام چیزی.
irremeable
غیرقابل جبران، به معنای عدم توانایی در اصلاح یا برطرف کردن یک وضعیت.
irremeably
به صورت غیرقابل جبران، به معنای اینکه تغییر یا اثرات آن دیگر قابل برگشت نیست.
irremediableness
غیرقابل جبران بودن، اشاره به وضعیتی که امکان بهبودی آن وجود ندارد.
irremediably
به صورت غیرقابل جبران، به معنای اینکه وضعیت به طور کامل آسیبدیده و غیرقابل اصلاح است.
irremediless
غیرقابل درمان، به حالتی گفته میشود که علاج یا بهبودی دیگری برای آن وجود ندارد.
irrememberable
فراموشناشدنی، به معنای چیزی که نمیتوان آن را به خاطر سپرد یا به یاد آورد.
irremissibility
غیرقابل بخشش بودن، به معنای ویژگی یا حالتی که در آن چیزی نمیتواند یا نباید بخشیده شود.
irremissibleness
غیرقابل بخشش بودن، خاصیت یا ویژگیای که در آن چیزی نمیتواند یا نباید مغفور شود.
irremissibly
به طور غیرقابل بخشش، به معنای به طرز غیرقابل بخششی که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
irremission
عدم تسکین، به معنای عدم وجود تسکینی برای درد یا مشکل.
irremissive
غیرقابل بخشش، به معنای عدم تساهل یا عدم بخشندگی.
irremittable
غیرقابل گذشت، به معنای چیزی که نمیتوان آن را بخشید یا نادیده گرفت.
irremovability
غیرقابل جابجایی، حالتی که چیزی نمیتواند از جای خود برداشته یا جابجا شود.
irremovableness
غیرقابل جابجایی، حالتی که به هیچ وجه نمیتوان چیزی را جابجا کرد.
irremovably
به صورت غیرقابل جابجایی، به طوری که نمیتوان چیزی را جابجا کرد.
irremunerable
غیرمفید، به معنای عدم امکان پرداخت یا عدم دریافت پاداش.
irrenderable
غیرقابل ارائه، به معنای عدم امکان ارائه یا عرضه چیزی.
irrenewable
غیرقابل تجدید به مواردی اطلاق میشود که نمیتوان آنها را دوباره به دست آورد یا استفاده کرد.
irrenowned
به کسی یا چیزی اطلاق میشود که معروف یا شناخته شده نیست.