kegelers
کگلرها، زنانی هستند که تمرینات کگل را انجام می‌دهند تا عضلات لگن خود را تقویت کنند.
kegful
کیگ‌فل به معنای مقدار موجود در یک کگل است.
keggmiengg
کیگمی‌نگ یک اصطلاح غیررسمی و شوخی‌آمیز است که معنای خاصی ندارد.
kegler
کگلر به کسی اطلاق می‌شود که در رشته بولینگ حرفه‌ای است.
keglers
کگلرها به جمعی از افرادی گفته می‌شود که به بولینگ می‌پردازند.
kegling
کگلی به عمل بولینگ یا بازی کردن بولینگ اطلاق می‌شود.
keglings
کگلینگ، ورزش یا فعالیتی است که در آن افراد با توپ به سمت کُره‌های چوبی می‌زنند.
kehaya
کهیا، واژه‌ای است که به معنای فرمانده یا رهبر در جامعه یهودی به کار می‌رود.
kehillah
کلیلا، به معنی جماعت یا جامعه یهودی محلی است.
kehilloth
کلیله‌ها جمع کلمه کلیلا هستند و به گروه‌های مذهبی یهودی محلی اشاره دارند.
kehoeite
کهوهیت، نوعی کانی نادر است که اغلب در زمین‌شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
keyage
کلید، به فرایند مدیریت و نظارت بر دسترسی به اطلاعات در سیستم‌های دیجیتال اشاره دارد.
keyaki
درختی از خانواده ی موریسه، معمولاً در کشورهای آسیایی رشد می‌کند و چوب آن بسیار باکیفیت است.
keyboarder
نوازنده کیبورد، به ویژه در گروه‌های موسیقی یا نوازندگان مستقل.
keybutton
دکمه‌ای که عملکرد خاصی را فعال می‌کند، اغلب در دستگاه‌های الکترونیکی.
keid
نوعی سنگ قیمتی که به خاطر نادر بودن و زیبایی‌اش ارزشمند است.
keyless
سیستمی که به کاربران اجازه می‌دهد بدون استفاده از کلید فیزیکی به چیزی دسترسی پیدا کنند.
keylet
نوعی کلید کوچک که معمولاً برای کارهای خاص طراحی شده است.
keilhauite
کیلهائیت یک ماده معدنی نادر است که در سنگ‌های آتش‌فشانی یافت می‌شود و ترکیبات شیمیایی خاصی دارد.
keylock
قفل کلیدی، سیستمی برای قفل کردن درب‌ها که به کلید نیاز دارد.
keyman
فرد کلیدی، شخصی که نقش مهمی در یک پروژه یا تیم دارد.
keymen
افراد کلیدی، چندین شخص که نقش مهمی در یک پروژه یا تیم دارند.
keymove
حرکت کلیدی، اقدامی استراتژیک که در یک موقعیت خاص انجام می‌شود.
keynoted
کلیدزنی، سخنرانی اصلی در یک رویداد که به موضوعات مهم می‌پردازد.
keynoter
سخنگو، شخصی که در یک رویداد یا کنفرانس سخنرانی اصلی را انجام می‌دهد.
keynoters
جمع کلمه سخنگو، افرادی که سخنرانی اصلی را در رویدادها انجام می‌دهند.
keynoting
عمل گرفتن سخنرانی اصلی در یک رویداد.
keypress
فشردن یک کلید بر روی کیبورد یا صفحه کلید.
keypresses
جمع کلمه فشردن کلید، عمل فشردن چندین کلید به طور هم‌زمان یا متوالی.
keypuncher
شخصی که داده‌ها را با استفاده از صفحه‌کلید وارد می‌کند.
keypunchers
کی‌پانچرها به افرادی اطلاق می‌شود که داده‌ها را با استفاده از دستگاه‌های کی‌پانچ به صورت کارتی وارد کامپیوتر می‌کنند.
keir
کیر نامی است که به یک فرد داده می‌شود و می‌تواند به عنوان یک اسم خاص در چند فرهنگ مورد استفاده قرار گیرد.
keirs
کیئرها ممکن است به مجموعه‌ای از افرادی اشاره داشته باشند که به‌عنوان نام خاص شناخته می‌شوند.
keyseat
شیاری که در داخل فلز برای نگه داشتن یک کلید طراحی شده است.
keyseater
دستگاهی که برای برش شیارهای کلیدی در قطعات فلزی استفاده می‌شود.
keyserlick
نوعی اتصال که در مهندسی برای بهبود استحکام استفاده می‌شود.
keyset
مجموعه کلید، مجموعه‌ای از کلیدها که برای قفل‌های خاص طراحی شده‌اند و ممکن است شامل کلیدهای یدکی نیز باشد.
keysets
مجموعه‌های کلید، ترکیبی از کلیدهایی که برای قفل‌های مختلف قابل استفاده هستند و ممکن است به چندین قفل مرتبط باشند.
keyslot
شکاف کلید، فضایی در یک دستگاه یا قفل که کلید در آن قرار می‌گیرد تا قفل باز یا بسته شود.
keysmith
کلیدساز، فردی حرفه‌ای که در ساخت و تعمیر کلیدها و قفل‌ها تخصص دارد.