معنی فارسی parented
B1عمل بزرگ کردن یا مراقبت از فرزندان به‌ویژه به شیوه‌ای مثبت.
The act of raising or caring for children, especially in a positive way.
- verb
verb
معنی(verb):
To act as parent, to raise or rear.
example
معنی(example):
او با عشق و مراقبت فرزندانش را بزرگ کرد.
مثال:
She parented her children with love and care.
معنی(example):
آنها فرزندان خود را در یک محیط حمایتی بزرگ کردند.
مثال:
They parented their kids in a supportive environment.
معنی فارسی کلمه parented
:
عمل بزرگ کردن یا مراقبت از فرزندان به‌ویژه به شیوه‌ای مثبت.
