معنی فارسی pillorying

B1

عمل تحقیر یا انتقاد عمومی از فردی، معمولاً به منظور نشان دادن اشتباهات او.

The act of publicly criticizing or ridiculing someone.

verb
معنی(verb):

To put in a pillory.

معنی(verb):

To subject to humiliation, scorn, ridicule or abuse.

معنی(verb):

To criticize harshly.

example
معنی(example):

انتقاد شدید از شخصیت‌های عمومی می‌تواند عواقب جدی داشته باشد.

مثال:

Pillorying public figures can have serious consequences.

معنی(example):

عمل مورد تمسخر قرار دادن در زمان‌های باستان رایج بود.

مثال:

The act of pillorying was common in ancient times.

معنی فارسی کلمه pillorying

: معنی pillorying به فارسی

عمل تحقیر یا انتقاد عمومی از فردی، معمولاً به منظور نشان دادن اشتباهات او.