معنی فارسی precinction
B1این واژه به معنی دقت و وضوح در انجام کارها است.
The quality of being precise or accurate.
- NOUN
example
معنی(example):
دقت در اجرای طرح برای موفقیت آن بسیار مهم بود.
مثال:
The precinction of the plan was crucial for its success.
معنی(example):
در دقت، هر جزئیاتی برای دستیابی به هدف اهمیت دارد.
مثال:
In precinction, every detail matters to achieve the goal.
معنی فارسی کلمه precinction
:
این واژه به معنی دقت و وضوح در انجام کارها است.