معنی فارسی rendezvoused

B1

راندزوا شد، به معنای ملاقات یا قرار گذاشتن در مکانی خاص برای گفتگو یا تبادل اطلاعات.

Met at an agreed time and place.

verb
معنی(verb):

To meet at an agreed time and place.

مثال:

Let's rendezvous at the bordello at 8:00 and go from there.

example
معنی(example):

آنها در کافه قرار گذاشتند تا درباره پروژه‌شان صحبت کنند.

مثال:

They rendezvoused at the cafe to discuss their project.

معنی(example):

دو جاسوس به صورت مخفیانه قرار گذاشتند تا اطلاعات را تبادل کنند.

مثال:

The two spies rendezvoused in secrecy to exchange information.

معنی فارسی کلمه rendezvoused

: معنی rendezvoused به فارسی

راندزوا شد، به معنای ملاقات یا قرار گذاشتن در مکانی خاص برای گفتگو یا تبادل اطلاعات.