معنی فارسی saccage

B2

تخریب و ویرانی دارایی‌ها و منابع، به ویژه به صورت بی‌رحمانه و خشونت‌آمیز.

The act of destroying or pillaging a town or area.

example
معنی(example):

سربازان پس از نبرد به خاطر ساکاج مورد اتهام قرار گرفتند.

مثال:

The soldiers were accused of saccage after the battle.

معنی(example):

ساکاج شهر بسیاری از ساختمان‌ها را در ویرانه‌ها باقی گذاشت.

مثال:

Saccage of the town left many buildings in ruins.

معنی فارسی کلمه saccage

: معنی saccage به فارسی

تخریب و ویرانی دارایی‌ها و منابع، به ویژه به صورت بی‌رحمانه و خشونت‌آمیز.