معنی فارسی slip
B1 /slɪp/لیز خوردن یا حرکتی ناخواسته که به افتادن منجر میشود، همچنین به معنی تکهای کاغذ یا سند.
To lose one's footing or to make a mistake; also a small piece of paper.
- noun
noun
معنی(noun):
A thin, slippery mix of clay and water.
معنی(noun):
Mud, slime.
example
معنی(example):
مراقب باش که روی زمین خیس لیز نخوری.
مثال:
Be careful not to slip on the wet floor.
معنی(example):
او یک تکه کاغذ با یادداشتهایش داشت.
مثال:
He had a slip of paper with his notes on it.
معنی فارسی کلمه slip
:
لیز خوردن یا حرکتی ناخواسته که به افتادن منجر میشود، همچنین به معنی تکهای کاغذ یا سند.